افسردگی (Depression) که گاهی با زانوی غم بغل کردن و مدام در گوشه ای نشستن همراه می شود، می تواند دارای معانی زیادی باشد. غم و غصه خوردن های پیاپی، دوری کردن از دیگران، در خود فرو رفتن، پایین آمدن بهره وری در کار و فعالیت های همیشگی، بی حوصله بودن و بسیاری رفتارهای دیگر که هیچ کدام عادی و البته منطقی نیستند. عادی نیستند چون نه خود شخص و نه دیگران، هیچ کدام در زندگی عادی و معمولی خود چنین رفتارهایی را ندارند و سبک زندگی شان کاملاً عادی و متفاوت از این عکس العمل های منفعلانه در مقابل اتفاقات زندگی است. منطقی نیستند چون در زندگی عادی و معمولی، هیچ فردی با داشتن یک چنین ویژگی هایی نمی تواند موفق شود و به آنچه که سزاوار او می باشد، در زندگی شخصی و حرفه ای خود دست پیدا کند.
افسردگی یعنی خارج شدن از مسیر
افسردگی را می توان خارج شدن از روال عادی زندگی به شمار آورد. این خارج شدن از روال عادی زندگی کم کم تمام توان فرد را می گیرد و او را از مسیر صحیح زندگی خارج می کند. با ورود افسردگی به زندگی هر فرد با روندی رو به رشد خلاقیت، پویایی، شاد بودن و شاد کردن دیگران، رشد و تعالی و هر آنچه که در مفهوم واقعی زندگی کردن جای می گیرد، رفته رفته از بین می رود. به همین دلیل است که اهمیت درمان افسردگی کاملاً واضح خود را برای همه نشان می دهد و باید هرچه زودتر جلوی پیشرفت آن به سمت افسردگی شدید گرفته شود.
افسردگی و واکنش دیگران
افسردگی یک فرد به تمام افرادی که به هر دلیلی با او مواجه می شوند، پیام های متعددی را مخابره می کند که به طور قطع عکس العمل های دیگران نیز کاملاً متفاوت از دیگری خواهد بود. وضعیت خطرناک زمانی پیش می آید که بسیاری از این واکنش ها باعث بدتر شدن حالت افسردگی فرد می شود؛ چراکه اغلب مخاطب های فرد افسرده هیچ شناختی در رابطه با راه های درمان کردن افسردگی ندارند و چه بسا به صورتی مخرب عمل کنند. این برخوردها می تواند باعث شود تا حالت های زیر برای شخصی که دچار افسردگی شده است به وجود بیاید:
- دلشکسته تر شدن
- غمگین تر شدن
- کسل تر شدن
- عصبانی تر شدن از دیگران
- بی حوصله تر شدن
- گوشه گیرتر شدن و از مردم دوری کردن
افسردگی چه پیامی برای دیگران دارد؟
برخی از پیام هایی که با افسردگی به دیگران منتقل می شوند، عبارت هستند از:
من نیستم و در حقیقت وجود ندارم.
فقط نشسته ام و منتظرم تا ببینم:
بقیه چه کاری انجام می دهند؟
دیگران کجا می روند؟
بقیه ی افراد چه خواسته هایی دارند؟
منتظر می مانم تا بقیه تصمیم بگیرند و انجام بشود:
هر چه که بقیه بگویند.
هر کاری که بقیه می خواهند انجام بدهند.
هر آنچه که دیگران می خواهند.
هر جایی که بقیه تمایل به رفتن به آن جا را دارند.
افسردگی و خودم کردم که ...
تمام مشکلاتی که برای فرد دچار افسردگی به وجود می آید، نتیجه ی پیام هایی است که حالت افسردگی او به دیگران مخابره می کند. به همین دلیل تنها فردی که باید او را مقصر این مشکلات دانست خود فرد دچار افسردگی است. چرا او مقصر است؟ چون خود او آنقدر برای انجام کارهای خود تعلل و کوتاهی کرد که باعث شد تا دیگران به جای او نظر بدهند و اختیار کارهای او را در دست بگیرند. در حقیقت افسردگی باعث شد تا او کم کم دیده نشود. حالا که مقصر اصلی ایجاد و پیشروی افسردگی مشخص شد، به راحتی می توان برای درمان کردن افسردگی روی این مسئله تمرکز کرد. ابتدا باید نقش مقصر افسردگی را به نقش درمانگر افسردگی تغییر داد و فرایند درمان کردن افسردگی را شروع کرد.
نقطه روشن درمان افسردگی
افسردگی هر معنایی که داشته باشد، شاخص ترین خصوصیتی که دارد این است که تمام و کمال به مخاطبان فرد دچار افسردگی مخابره می شود و آن ها نیز خواسته یا ناخواسته عکس العمل های مختلفی را از خود نشان خواهند داد. در پس تمام این عکس العمل ها یک هدف مشترک قرار دارد و آن درمان افسردگی است. درمان افسردگی کاری است که نه سخت است و نه آسان، در عین حال هم سخت است و هم آسان! دقیقاً مانند وجود خود انسان ها که دارای پیچیدگی هایی فراوان است. اما همان طور که اشاره شد، چشم انداز بسیار روشنی که برای درمان کردن افسردگی وجود دارد، این است که قسمت مهم درمان، تنها به خود فرد بستگی دارد و به هیچ چیز و هیچ شخص دیگری وابسته نیست.
افسردگی و راه درمان آن
بهترین راهکار موجود برای درمان شدن مشکل افسردگی که می تواند این مشکل را کاملاً از زندگی فرد جدا کند، بهره گیری از دو روش به صورت همزمان است. استفاده از این دو روش در صورتی به نتیجه می رسد که همراه با صبر و حوصله باشد؛ چراکه به یک باره و آنی هیچ مشکلی حل نخواهد شد. این دو روش عبارت هستند از:
اراده، همت و تلاش فرد
مراجعه به متخصصان حرفه ای
در ادامه تنها به بخش اراده، همت و تلاش فرد پرداخته خواهد شد تا همگی وظیفه ای را که برای سلامت شدن خودمان برعهده داریم در کنار انجام دستورالعمل ها و ایده هایی که از متخصصان می گیریم، به درستی انجام بدهیم.
حرکتی کوچک برای درمان افسردگی
راهکار بسیار راحتی که به منظور درمان شدن این مشکل روحی می توان مورد استفاده قرار داد، قادر به ایجاد یک جهش کوچک و در عین حال بسیار مفید است. این راهکار زدن یک تلنگر به خود است. یعنی به خودش یک تکانی بدهد، خود را از سمت مرز افسردگی و سلامتی عبور دهد و به سمت سلامتی و آرامش حرکت کند. تنها در این صورت است که فرد می تواند ارزش وجودی خود را بازیابی کرده، از عواقب این مشکل رها شود. دقیقاً در همین مرحله است که سخت و آسان بودن هم زمان درمان مشکل افسردگی مشخص می شود؛ چراکه تلنگر زدن به خود اصلاً کار راحتی نیست.
درمان افسردگی را چگونه شروع کنیم؟
برای این که مفهوم زدن تلنگر به خود برای برداشتن اولین قدم به منظور درمان شدن افسردگی مشخص شود، می توان چند موقعیت زیر را تصور کرد.
خداحافظی با مکان خاص افسردگی
اگر همیشه عادت کرده اید ساعت ها گوشه ای بنشینید و به یک جا خیره بشوید، با آن مکان خداحافظی کنید و دیگر در آن قسمت ننشینید. آن نقطه ی دنج افسردگی را برای همیشه ترک کنید. اندکی در فضایی که در آن جا قرار دارید قدم بزنید، هر وقت چشمتان به جای نشستن تان افتاد، یک لبخندی بزنید و خود را مشغول به انجام کاری کنید. مثلاً یک کتاب را برای خواندن بردارید و مشغول به مطالعه ی آن شوید. یا خیلی ساده می توانید بروید و دست و صورت خود را با آب خنک بشویید.
تغییر سبک زندگی و خداحافظی با افسردگی
برای شروع ترک افسردگی سبک زندگی خود را با کارهایی کوچک تغییر بدهید. به عنوان مثال اگر دیر خوابیدن در شب عادت شما شده است و تا ظهر روز بعد در رختخواب می مانید، کم کم این عادت را تغییر بدهید. به طور قطع در شب های ابتدایی نمی توانید زود بخوابید و مدت ها باید در جای خود بیدار بمانید ولی کم کم به این ساعت خوابیدن عادت می کنید و صبح ها نیز زودتر از خواب بیدار خواهید شد. مطالعه ی کتاب برای این که بتوانید زودتر بخوابید کمک بسیار خوبی است.
در جمع حاضر شدن برای درمان افسردگی
حاضر شدن در جمع هایی که افراد حاضر در آن جمع حالتان را خوب می کنند برای برطرف شدن افسردگی خیلی مفید است. مثلاً اگر عادت کرده اید وعده های غذایی را جدا از خانواده میل کنید، با تمام سختی هایی که دارد، با خانواده غذای تان را میل کنید. مجبور نیستید مدت ها کنار سفره بنشینید، می توانید غذای خود را میل کنید و بعد از کنار سفره بلند شوید. کم کم و به مرور زمان کمک کردن به اعضای خانواده برای چیدن و جمع کردن سفره ی غذا را نیز تجربه کنید.
افسردگی و بی خیالی
همان طور که اشاره شد شاه کلید از بین بردن افسردگی در دست های خود فرد است. دست های پر توان او می تواند افسردگی را با قدرت تمام شکست بدهد. او می تواند به تمام خواهش های افسردگی برای بقای خودش نه بگوید و به سمت جدا شدن از این مشکل روحی، خود را از هر آنچه که به آن نزدیکش می کند، دور سازد. یکی از مواردی که در این زمینه می تواند به درمان شدن افسردگی کمک کند، بی خیالی است. بی خیال شدن نسبت به اتفاقات گذشته و رفتارهای دیگران. پس از بی خیالی، برای درمان افسردگی می توان قدم به قدم به صورت زیر پیش رفت:
- زانوی غم را با قدرت و محکم از بغل خود به بیرون پرت کنید!
- دست های خود را باز کنید و حرکت بدهید. هر حرکتی که دوست دارید.
- یک نفس عمیق بکشد، کمی آن را نگه دارید و بعد آن را بیرون بدهید.
- به اطراف خود با دقت نگاه کند و تمام بخش هایی را که در آن مکان برای شما قابل دیدن است، ببینید.
- دست هایتان را روی زانوهای خود بگذارید، بلند شوید و بایستید.
- آهسته همان طور که به اطراف نگاه می کنید، راه بروید.
- مکانی که آن را نقطه ی امن زندگی خود در نظر گرفته بودید برای همیشه ترک کنید. برای آن مکان که خاطرات دوران افسردگی را برای شما تداعی می کند حتماً تغییرات اساسی ایجاد کنید. مثلاً یه گلدان قشنگ که خیلی دوست دارید در آن مکان قرار بدهید.
- با توجه به توانایی های خود و استعدادهایی که دارید، هر قدر کوچک هم که باشند، با توکل به خدا تلاش کنید.
- صبر و حوصله داشته باشید و منتظر تغییر ناگهانی و فوری در زندگی و رفتار خود نباشید.
- ناامید و دلسرد نشوید.
- مأیوس نشوید.
- دلسرد نشوید.
- امید داشته باشید و خودتان برای خودتان تصمیم بگیرید و برنامه ریزی کنید.
- در کنار دیگران به عنوان یک همراه خوب زندگی کنید. نه شما مسئول تمام کارهای آن ها هستید و نه آن ها باید مسئولیت انجام کارهای شما را برعهده بگیرند.