داشتن خوابی آرام و پیوسته و البته کافی، برای خیلی از ما در دوران مدرن و زندگی در عصر دیجیتال، اگر نگویم یک آرزو، بیشک به این آسانیها هم دست یافتنی نیست. اگر اهل شبگردی در شبکههای اجتماعی نیز باشید این مشکل دو چندان میشود. به ویژه اینکه تاکید بر الگوی خواب مناسب و بهداشتی یعنی سازگار با نیاز بدن و بر اساس توصیههای پزشکی، در همین شبکهها بیشتر به کابوسی جهت برهم زدن آرامش مجازی ما بدل میشوند. الگوی مناسبی که به گفته اغلب این رسانهها حداقل هشت ساعت خواب پیوسته در شب هنگام را توصیه میکند؛ اما آیا این توصیه یک نیاز بیولوژیکی است یا محصول زندگی مدرن است؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است کمی به عقب برگردیم، شاید تا نزدیک عهد باستان. بر اساس یک گزارش تاریخی که راجر اکِرچ Ekirch پژوهشگر تاریخِ دانشگاه ویرجنیا انجام داده است، شواهدی مبنی بر عادت بیداری بین دو پاره از خواب با دو اصطلاح: خواب دو فازی و دوپاره خوابی در دنیای پیشاصنعتی وجود دارد، که در حقیقت دو خواب مجزا با عنوانهای: خواب اول که کمی پس از غروب آفتاب تا ساعت ده شب بوده و خواب دوم که دو یا سه ساعتی پس از این بازه تا به صبح انجام میگرفت. جالب است بدانید که حتی در چند زبان اروپایی از جمله دو کشور فرانسه و ایتالیا، واژههایی هم دال بر وجود خواب اول و خواب دوم، وجود داشته است: در فرانسوی premier somme برای خواب اول و در زبان ایتالیایی نیز واژه primo sonno برای همین معنا به کار میرفته است.
اما آیا این بیداری در میانه خواب و شبانگاه، یک اختلال خواب محسوب میشده؟ یا نوعی عادت رایج و مناسب با شرایط زیستمحیطی آن زمان بوده است؟ پاسخ به این پرسش محتوای این مقاله را شکل داده است. پس اگر شما نیز از شرایط خواب خود راضی نیستید و یا حتی بیشتر ترجیح میدهید که پاسی از شب را بیدار بوده و به کارهای مورد علاقه خود بپردازید، باید این پاسخ برایتان وسوسهانگیز باشد؛ چرا که حداقل در توجیه این علاقه میتوانید به آداب نیاکانتان استناد کرده و روش آنان را دنبال کنید. یا شاید شما یک گروه تغییر نیافته از زمان باستان با عادت شببیداری هستید!
شببیداری در زندگی پیشاصنعتی
یادم هست که در دوران دانشجویی استادی داشتیم که اگر دانشجویی پس از ساعت ۸ صبح در کلاس حاضر میشد، با لبخند معناداری رو به سایرین ولی درواقع، خطاب به فرد خوابمانده تذکر میداد که: « دوستان میدانید که بشر دستگاهی اختراع کرده با این توانایی، که آدمها با تنظیم شبانه آن، میتوانند صبح به موقع از خواب بلند شوند...»؛ هرچند من معتقدم، دستی که آن ساعت را از زنگ زدن بازمیدارد، مدتها پیش از آن ساعت به وجود آمده است، پس هنوز مشکل اصلی سر جای خود باقی است. بله، اختلال خواب یا بیخوابی، که گاهی هم با شببیداری غیرمعمول به تنبلی ما در صبحگاه و بیداری با اجبار کمک میکنند. اما چرا باید این وسیله اختراع میشد؟
راجر اکرچ بر این باور است که آنچه الگوی خواب دوپارگی را از ما گرفته است، ظهور دوره صنعتی و عصر روشنایی است که ساعتهای خواب و بیداری انسانها را بر اساس نیاز زندگی صنعتی و اجبارِ حضور در ساعت مشخصی از روز در محل کار، تنظیم کرده است. سبْکی از زندگی که اختراع چیزی به نام ساعتِ هشدار در سال ۱۷۸۷ را برای تنظیم این بیداری در ساعت مورد نظر، ضروری کرد. اکرچ و کسانی چون توماس ور Thomas wehr و نیز سامسون Samson که در زمینه کیفیت و طبیعت خواب پژوهش میکنند، با بررسی شواهد و آزمایشهایی در شرایط شبیه به زندگی پیش از عصر صنعتی، سعی در تبیین چگونگی کیفیت خواب انسانها با توجه به شرایط زیستمحیطی حاکم بر آنها دارند.
برای مثال، یکی از این پژوهشها که به وسیله نصب یک دستگاه فعالیتسنج یا Activmeter بر روی بازوی چندین کشاورز محلی در پارک حفاظت شدهای در شرایط کاملا تاریک و به دور از هرگونه نشانهای از زندگی مدرن برای سنجش ساعت و میزانِ خواب، انجام گرفته بود، نشان میداد که در نبودِ نور مصنوعی، خواب افراد تحت آزمایش به دو پاره یا نیمه تقسیم میشود. یافتهای که همخوانی خوبی با شببیداری در پاسی از شبهنگام یا همان دوپاره خوابی در دوران پیشاصنعتی دارد. در حقیقت این آزمایش نشان میدهد که اگر انسانها اجبار مشخصی برای بیداری در ساعت مشخصی از روز و استفاده از روشنایی مصنوعی برای بیداری بیشتر در شب را نداشته باشند، به طور طبیعی خوابشان به دو بخش کوتاه و بلند با بازه یک و نیم تا دو ساعته و نیز بازه شش یا هفت ساعته تقسیم میشود.
اکرچ نیز در ادامه پژوهش خود را گسترش داد و شواهدی از عادت خواب دو قسمتی در کشورهای افریقایی و آسیای میانه نیز یافت. و نیز از همه جالبتر اینکه در بررسی او عبارتی در ادیسه هومر که به قرن هشتم پیش از میلاد برمیگردد نیز یافت شد که نشان از خواب اول و دوپاره خوابی داشته است. یافتههای او نشان میدهد که این عادت در کشورهای غیر اروپایی و نیز به عبارتی در بررسی اسناد تاریخی کشورهای مستعمره آنها پس از انقلاب صنعتی به خوبی قابل مشاهده است. او مجموعهای از این یافتهها را در چند مقاله و از جمله یک کتاب به نام « نزدیک به روز: تاریخچه شب» یا At day’s close: night in times past گردآوری کرده است.
نکته مهمی که اکرچ و همکاران او به آن توجه دارند این است که چنین کیفیت خوابی اصلا غیرعادی نبوده، بلکه یک عادت بسیار رایج و همهگیر بوده است. چنین نگاهی، شاید بتواند آن هشدارِ هشت ساعت خواب فشرده که نیاز طبیعی بدن در رسانههای پزشکی و بهداشتی قلمداد میشود را کمی زیر سوال ببرد. به عبارت بهتر طبق نگاهی که این تاریخپژوهان به ما میدهند، خواب طبیعی یا بیولوژیکی مسئلهای وابسته به محیط، زمان و مکان و آداب فرهنگی است و با توجه به آزمونهایی که میتوان در این زمینه-نظیر آزمایشهای آقای سیمون و توماس ور انجام داد، سازگاری بدن با شرایط محیطی و سبک زندگی او قابل فهم است.
اما این همه ماجرا در مورد خواب و عادت دوپاره خوابی نیست. زیرا حتی اگر یافتههای تاریخی مورد قبول همه پژوهشگران این حوزه یعنی تاریخ، پزشکی و علوم اعصاب و روانشناسان باشد، باز هم از نگاهی دیگر توصیه پزشکان مبنی بر داشتن یک خواب فشرده و هشت ساعته یعنی یک بازه پیوسته، نیاز فعلی و زیستمحیطی است که بدن ما به سبب سبک زندگی مدرن با آن سازگار شده است. در حقیقت میتوان گفت امروزه نیاز بیولوژیکی ما در بهره بردن از خوابی فشرده و پیوسته است. هرچند این پرسش برجای خود باقی است که چرا هنوز بخش زیادی از افراد جامعه صنعتی از بیداری شبانه ناخواسته رنج میبرند و یا خواب پیوسته و فشرده منظم نیاز آنها را برآورده نکرده و مطلوب ایشان نیست.
از سویی دیگر، برخی از پژوهشگران یافتههای اکرچ و همکاران او را ناکافی دانسته و با استناد به برخی شواهد خواب انسانها در دوره پیشاصنعتی را همانند این دوره خوابی یک قسمتی و بدون بیداری شبانه توصیف میکنند. از میان این افراد میتوان به ساشا هندلی Sasha Hindley استاد تاریخ دانشگاه منچستر بریتانیا و نیز بریژت استگر محقق ارشد مطالعات در زمینه فرهنگ ژاپنی در دانشگاه کمبریج اشاره کرد. برای مثال استگر در میان پژوهشهای خود در فرهنگ و آداب ژاپنی، چنین عادت دوپاره خوابی یافت نکرده است. این در حالی است که راسل فاستر Russell Foster استاد علوم اعصاب دانشگاه آکسفورد، رویهای میانه دارد و میگوید نتیجه پژوهش تاریخی اکرچ قابل تامل است؛ زیرا براساس پژوهشهای عصبی اگر به انسانها فرصت بیشتری برای خوابیدن داده شود، آنها ساعت خواب خود را به دو یا سه بازه تقسیم میکنند و این نتیجه تطابق خوبی با یافتههای اکرچ دارد.
عصر دیجیتال، خوابتان را برهم زده است؟
برای ما که در فاصله قابل تاملی با شروع دوران مدرن زندگی میکنیم، علاوه بر عادتهای زندگی پساصنعتی و موهبت روشنایی همیشگی و البته مصنوعی و نیز داشتن وسیلهای اجباری برای بیداری به موقع، یا همان ساعت دوستداشتنی صبحهنگام!... عادتهای دیگری نیز به فهرست زندگی مدرن خود تحمیل کردهایم و آن زندگی در دنیای مجازی و عصر دیجیتال است. در این شرایط به نظر خودخواسته و قابل تنظیم، دردسر بیخوابی و اختلال خواب شبانه شکایت آشنایی است. مشکلی که کموبیش بیشتر افراد در شرایط کاری و روزمره با آن دست به گریبان هستند.
در بخش پیش به نظر راسل فاستر مبنی بر قابل تامل بودن ادعای تاریخی دوپاره خوابی اقای اکرچ و همکاران او اشاره کردم. در حقیقت نگاه ما به نتایج این پژوهش میتواند از منظری رواندرمان گونه برای حل اختلال خواب شبانه به کار گرفته شود. در حقیقت اگر افرادی که از بیداری شبانه رنج میبرند، بدانند که این مشکل میتواند خیلی عادی و طبیعی باشد و نیازی به داشتن یک خواب پیوسته و فشرده یک نیاز ضروری نیست؛ شاید از بیداری نیمه شب خود کمتر دچار اضطراب شده و با صرف اندک زمانی برای بیداری و انجام یکی دو کار دوستداشتنی به ادامه خواب خود بپردازند.
این توصیه در واقع برگرفته از الگوی خواب و زندگی گزارش شده در شواهد تاریخی است که آقای اکرچ و برخی تاریخپژوهان دوره پیشاصنعتی به آن دست یافته بودند. با توجه به این اسناد، خوابیدن دو ساعته ابتدای شب، خستگی مشغله و کار روزانه را از افراد دور میکرد و پس از آن فرصتی پیدا میکردند که بیشتر به خود و خانواده و کارهای مورد علاقه خویش بپردازند. از جمله اموری که افراد در این بازه میانی انجام میدادند: غذا خوردن، انجام کارهای بافتنی و دستی و نیز انجام مناسک مذهبی و دعا کردن یا مطالعه کوتاه با نوری کمسو و یا اصلا در ادامه خواب اول به همنشینی و صحبت در رختخواب میپرداختند.
بیشتر بخوانید: کشف فسیل یک موجود باستانی عجیب و ترسناک که چشم نداشته است
در نظر بگیرید با داشتن امکاناتی از زندگی مدرن و ساعتهای قابل تنظیم خواب و بیداری بتوانیم نگرانی خود از نداشتن خوابی آرام و طبیعی و مطابق نیاز بدن را برطرف کنیم. اینکار با الگو گرفتن از عادت دوپاره یا چندپاره خوابی نیاکانمان میتواند رهیافت خوبی برای حل بخشی از مشکل اختلال خواب یا بیداری شبانه در ما باشد. به علاوه، در نظر داشته باشید که ما به عنوان انسان امروزی و برخوردار از آسایش نسبی (البته به دور از جنگ و طمع انسانی) در مقایسه با این انسانهای باستانی، باید به خود ببالیم که حداقل در شبهنگام و موقع خواب دیگر از مسموم شدن توسط نیش جانوران، سقوط از بلندی و یا به طور کلی وحشت از هرگونه آزار و گزند ناخواستهای نگران نیستیم.
از سویی دیگر و در قیاس با انسانهای پیش از عصر صنعتی، خوب است بدانید که مشکل بیخوابی و اختلال خواب، تنها مختص ما نبوده و محصول عصر مدرن و دوران دیجیتال نیست؛ زیرا بر اساس برخی شواهد پزشکی که مبتنی بر گزارشهایی از اختلال خواب در نیمهشب و مشکل بیخوابی در افراد و مراجعه ایشان به طبیب جهت درمان این اختلال بوده که به خوبی نشان میدهد ما و ایشان با این فاصله زمانی و با دو الگوی خواب، میتوانیم همدرد باشیم. شاید هیچ دوره طلایی و همهگیر برای آرامش شبانه و خواب راحت، وجود نداشته است.
به خاطر داشته باشید که حتی اگر راسل فاستر، قدری با الگو و عادت دوپاره خوابی در پژوهش تاریخشناسان همراهی میکند، هرگز به این معنا نیست که این الگو باید تبدیل به یک رویه و فرهنگ اجباری شود. او شاهد خوبی از دوران قرنطینه کرونا ارایه میدهد و میگوید در طول این دوران تعداد افرادی که پس از یک بازه زمانی از خواب برخاسته و دوباره به خواب میروند، افزایش یافته است و این اصلا نگران کننده نیست، زیرا خواب هرکس با توجه به شرایطی که در طول روز سپری میکند ونیازی که به آن دارد قابل تغییر است؛ اما نکتهای که او تاکید دارد این است که اگر شبهنگام از خواب برخاستید، سراغ وسیلههای دیجیتال خود نروید؛ بلکه کاری آرامشبخش انجام داده و دوباره به خواب بروید. شاید خواندن بخشی از یک کتاب رمان، به عنوان قصه ی پیش از خواب و یا نیایش شبانه برای دستیابی به آرامش، انتخاب مناسبی باشد!