پدر و مادر بودن هم شادیآور است هم چالش برانگیز. هیچ برنامهریزی نمیتواند شما را برای دنیای جدیدی که با فرزندتان خواهید داشت بطور کامل آماده کند. بچهها در طی پنج سال اول به سرعت و بطور چشمگیری تغییر پیدا میکنند. والدین هم، آنها را باید دوباره سازماندهی کنند. شما اولین و بانفوذترین معلم فرزندتان خواهید بود. زمانی که یاد میگیرید در برابر فرزند همیشه در حال تغییرتان، انعطافپذیر باشید و برای تشویق او نیز مهارتهایی را فرا میگیرید. وقتی فرزندتان در زمان نوزادی گریه میکند، شما مایهی راحتیاش هستید، متوجه میشود که برای شما ارزشمند است و میتواند به مردم اعتماد کند. وقتی دو ساله است و شما او را در حال لگد زدن و جیغ کشیدن، از فروشگاه بیرون میبرید، محدودیتها را فرا میگیرد. وقتی پنج ساله است و شما کمکش میکنید تا با دوچرخهاش دوری بزند، مهارتهای حل مسئله را فرا میگیرد. بکارگیری اصول و مهارتهای تربیتی کودکان موجب میشود الگوهای درستی از باورها و رفتارها را در کودکتان بارور کنید، در واقع شما شالودهی یک عمر رشد مثبت را در او پیریزی میکنید.
• درک کودکان
شما به عنوان پدر و مادر، مهمترین فرد زندگی کودک خردسالتان هستید. شما میخواهید او کودکی مودب، مستقل، تندرست و بااعتماد به نفس شود. پس باید به او کمک کنید تا باورهای مثبت و سازنده را کسب کند. هر کودک با خصوصیات یا ویژگیهایی معین به دنیا میآید. این ویژگیها در شکلگیری شخصیت بسیار موثرند. با شناخت آنها میتوانید به فرزندتان کمک کنید تا این ویژگیها را در جهت مثبت به کار گیرد.
عامل موثر دیگر خلق و خو است. خلق و خو به معنای شیوه یا سبک رفتاری هر کس سبک هر کودک، نمایانگر خلق و خوی اوست. درک این موضوع میتواند، به شما کمک کند کودکتان را بهتر درک کنید. هر کودک با خلق و خویی منحصربفرد به دنیا میآید. این خلق و خو در تمام دوران بچگی، تا حد زیادی یکسان باقی میماند. خلق و خو ارتباطی با هوش و استعداد ندارد بلکه به خصوصیات منحصر به فردی که کودک با آنها به دنیا میآید، برمیگردد. برای مثال بعضی از بچهها به راحتی با صداهای بلند، نورهای درخشان و مزههای جدید کنار میآیند در حالی که عدهای دیگر به علت خلق و خویشان به هیچ وجه نمیتوانند پذیرا این چیزها باشند.
بهتر است بدانید کودکان با سرعت خاص خودشان رشد میکنند. والدین وقتی به سرعت رشد کودکانشان احترام میگذارند، به آنها کمک میکنند. وظیفهی شما هل دادن بچههایتان نیست. بلکه باید آنها را تشویق و درک کنید و فرصتهایی برای رشد آنها فراهم کنید. دربارهی نوزادان فکر کنید. آنها در روی زمین به فضا و زمان نیاز دارند. این امر به آنها فرصت میدهد تا وقتی آمادگی لازم را پیدا کردند، سینهخیز بروند. اما توجه داشته باشید بچهها برای سینهخیز رفتن، نیازی به آموزش ندارند!
الگوهای رشد کودکان به شیوهی خاص خودشان شکل میگیرد. برخی کودکان مهارتهای جدید را پیش دیگران میآموزند و از اشتباه کردن ناراحت نمیشوند. برخی دیگر از کودکان منتظر میمانند تا مهارتی را به خوبی یاد بگیرند و تنها در این موقع است که آن مهارت را در مقابل دیگران به نمایش میگذارند. انواع معینی از یادگیری قبل از انواع دیگر رخ میدهند. برای مثال نشستن و سینهخیز رفتن قبل از راه رفتن اتفاق میافتد. آگاهی از این که بعضی از مهارتها به ترتیب بوجود میآیند، شهر میتواند این فرصت را در اختیارتان بگذارد که بدانید برای چه چیزی باید آماده شوید.
کودکان از تولد تا ۱۸ ماهگی یاد میگیرند به بزرگترها اعتماد کنند. آنها میدانند کسی هست که کارهای آنها را انجام خواهد داد. یاد میگیرند خودشان را بشناسند و به خودشان اعتماد کنند. گاهی خودشان را با انگشت شست یا پتو آرام میکنند. همچنین یاد میگیرند به دنیای اطرافشان اعتماد کنند. برای مثال آنها پی میبرند غذاهای نارنجی معمولاً خوشمزهاند، غذاهای سبز گاهی وقتها مزهی خوبی ندارند. بچههای نوپا، بین ۱۸ تا ۳۶ ماهگی، به این طرف و آن طرف میروند و میدوند. آنها ممکن است که دست و پا چلفتی باشند چون کنترل زیادی روی حرکات خود ندارند. نوپاها خیلی حرف میزنند اما به سختی میشود فهمید چه میگویند. نوپاها میدانند همیشه کسی مراقب سلامتیشان است. بنابراین با دور شدن از والدین بیشتر احساس آزادی میکنند. آنها دست به امتحان میزنند تا خواستههای خود را بیان کنند. آنها با هر حرکت یا عمل مستقلی که انجام میدهند، یاد میگیرند که شخصی جدا از دیگران هستند. نوپاها از غریبهها یا از تاریکی میترسند. آنها مفهوم مالکیت را با حس تملک بر اسباببازیهایشان یاد میگیرند و به این ترتیب گامهای بلندی در مسیر رشد برمیدارند. کودکان ۳ تا ۶ سال، کودکانی که هنوز به سن مدرسه نرسیدهاند. آنها به خودشان، پدر و مادرشان و مراقبانشان اطمینان کامل دارند. بنابراین آنها اکنون آماده وارد شدن به دنیای بزرگتر دوستان و بازیها هستند. آنها تخیلات بسیار بزرگی دارند و دست به کارهای مخاطره آمیز میزنند. آنها با انجام یک سری کارها نقش بزرگترها را بازی میکنند، برای مثال به عروسکهایشان غذا میدهند یا با پتو قلعههای بزرگ برای خود میسازند. آنها به داستان، آهنگ و رقص بسیار علاقه دارند و خودشان داستانهای خاص خودشان را میآفرینند. در این سن کودکان باید یاد بگیرند که بزرگترها چگونه با یکدیگر سر میکنند. آنها با دوستانشان خیلی چیزها را تمرین میکنند و در قهر و آشتیها بزرگ میشوند.
• شما و رفتارهای فرزندتان
قدرت انتظارات؛
انتظارات قدرتمند و تاثیرگذارند. بیشتر پدر و مادرها درباره فرزندپروری انتظاراتی دارند. البته که اغلب آنها انتظارات بسیار وحشتناکی دارند! آنها دائم از "دوسالههای وحشتناک" ، "هیولاهای کوچک" و ... حرف میزنند. خردسالان معمولاً انتظارات ما را درک میکنند و ممکن است سعی کنند آنها را برآورده کنند. آیا باید فقط انتظار رفتار خوب را از کودکان داشت تا رفتار خوب هم گرفت؟ پس آیا در اینصورت فرزندانتان بیعیب و نقص خواهد بود؟ خیر! اما برچسبها میتوانند موجب کامیابی شوند و والدین همکاری و مشارکت بیشتری دریافت کنند.
فشار روانی؛
امروزه ما فشار روانی زیادی بر روی خود احساس میکنیم. همیشه درباره کار و پول در اضطرابیم و مشکلات بسیاری داریم و خیلی راحت به استرس اجازه میدهیم در وظایف فرزندپروری ما دخالت کند. اما توجه داشته باشید این رفتارهای شما ممکن است رفتار فرزندانتان را بدتر کند که بهتر نکند. اگر احساس میکنید دچار فشار عصبی هستید چند قدم به عقب برگردید و نفس عمیق بکشید. فکر کنید همین الان چه چیزی اهمیت دارد؟ آیا دارایی مهمتر از فرزندتان دارید؟
بله یا نه؛
بیشتر نوپاها از کلمهی "نه" استفاده میکنند. بعضی از آنها حتی وقتی منظورشان بله است، نه میگویند! چرا واژهی "نه" تا این حد در بین کودکان محبوب است؟ به این دلیل که در بین والدین هم این کلمه بسیار پرطرفدار است. یک پدر و مادر خردمند به دنبال راههایی هستند تا از واژهی "بله" بیشتر استفاده کنند.
باورها و رفتارها؛
کودکان خردسال در حال ساخت باورهایشان هستند. این باورها از تجربههایشان سرچشمه میگیرد. برخی از والدین دائم فریاد میزنند و کودک خود را تحقیر میکنند. در این صورت کودک کم کم باور میکند که بیارزش است. و البته حالت عکس این موضوع هم صادق است. بچهها قادرند باورهایی مثبت درباره خودشان خلق کنند و شما به عنوان پدر و مادر میتوانید روی این باورها تاثیر بگذارید. یک راه برای این کار آن است که به کودکان بیاموزید احساسها اهمیت دارند و به احساس هر کس باید احترام گذاشت. کودکان خردسال خودمحور هستند و این طبیعی است. با این وجود از همان ابتدا شما باید به آنها احترام بگذارید، اهمیت دهید، به حرفها و خیالپردازیهایشان گوش کنید تا آنها اهمیت درک و احترام را از شما بیاموزند.
• قدرت بازی
بچهها در اوایل زندگی وارد دنیای بازی میشوند. بازی حوزهی مهم دیگری است که در آن میتوانید به رشد فرزندتان کمک کنید. بزرگسالان بازی را به عنوان چیزی متفاوت از کار انجام میدهند. اما در مورد کودکان، بازی در واقع شغل آنهاست. بچهها برای رشد کردن باید بازی کنند. آنها در بازی، دربارهی دنیا و جایگاهشان در آن، چیزهایی یاد میگیرند و مهارتهایی را تمرین میکنند که در فرایند رشد به آنها نیاز دارند. آنها در موقع بازی، از طریق آزمون و خطا واقعیتهایی را دربارهی زندگی یاد میگیرند.
نوزادان، نوپاها و پیشدبستانیها میتوانند از راههای متعدد از بازی کردن با والدینشان، لذت ببرند. بازی با یکدیگر باعث ایجاد رابطهی مثبت میشود و به یادگیری بچهها کمک میکند. بعضی از بچهها بزرگتر برای خود هم بازی خلق میکنند. این دوستان خیالی به بچهها اجازه میدهند که قدرت تخیلشان را به کار بگیرند و مهارتهای اجتماعی را تمرین کنند.
همچنین بچهها به فرصتهایی نیاز دارند تا بدون والدین بازی کنند. آنها از این طریق به آزادی لازم برای جست و جو کردن و آموختن، دست مییابند. بازی کردن شما با فرزندتان هم اهمیت دارد. اگر فرزندتان دوست دارد با شما بازی کند، به او ملحق شوید. از این فرصتی که برای سرگرم کردن یکدیگر پیش آمده است کمال لذت را ببرید. همچنین از طریق بازی میتوانید بسیاری از مهارتهای مورد نظر خود را به کودکتان بیاموزید و میتوانید به کودکتان کمک کنید احساساتش را بیان کند.
اسباببازیها میتوانند به رشد قدرت تخیل و مهارتهای بچهها کمک کنند پس آنها را با دقت انتخاب کنید. توجه داشته باشید که حتما بیخطر و فاقد لبههای تیز، باداوم و محکم، ساده و مناسب سن بچهها باشند.
• برای فرزندپروری برنامهریزی کنید
تأثیر رفتارها اغلب بیش از واژههاست، چنانچه پیشینیان گفتهاند دو صد گفته چون نیم کردار نیست. انتخاب دقیق روش یا سبک فرزندپروری میتواند شما را در تصمیمگیری دربارهی مشکلات و چالشهای روزمره راهنمایی کند. سه مورد از متداولترین روشهای فرزندپروری شامل:
۱. فرمان دادن
۲. تسلیم شدن
۳. حق انتخاب دادن میشود.
۱. این شیوه فرزندپروری معمولاً دیکتاتوری نامیده میشود. پدر و مادر در این روش سختگیر هستند و قانونهای بسیاری وضع میکنند. آنها از بچهها انتظار دارند که از قوانینشان به طور کامل اطاعت کنند. پدر و مادر سختگیر، اغلب سعی میکنند با تشویق و تنبیه بچهها، رفتارهای خوب و مناسب آنها را تداوم بخشند. پاداشها باعث میشوند کودکان در مقابل "خوب بودنشان" انتظار پاداش داشته باشند. بچهها وقتی به خاطر "بد بودنشان" تنبیه میشوند، ممکن است یاد بگیرند که از والدین بترسند یا از آنها بدشان بیاید. بچهها رشد و یادگیری، نیاز به آزادی دارند. آنها همچنین نیاز به فرصتی برای انتخاب کردن دارند.
۲. تسلیم شدن، فرزندپروری سهلانگارانه هم نامیده میشود. پدر و مادر سهل انگار هیچ محدودیتی تعیین نمیکنند. بچهها بدون سرمشقها و رهنمودها بزرگ میشوند. غالباً والدین در برابر تمامی خواستههای فرزندانشان تسلیم میشوند. اغلب به این گونه بچهها لوس میگوییم. این بچهها معمولاً هرکاری دلشان میخواهد، انجام میدهند و به همین دلیل در اجتماع و برخورد با دیگران بسیار دچار مشکل میشوند.
۳. کدام روش فرزندپروری به شما کمک میکند تا به هدفتان برسید؟ بنظر میرسد روش حق انتخاب دادن، موثرترین و کارآمدترین روش تربیتی است. این روش بر مبنای برابری و احترام، استوار است. همهی ما تواناییها، مسئولیتها و تجربههای متفاوتی داریم. با این حال، به عنوان انسان همه به یک اندازه ارزشمندیم. به این معنا که شما اهمیت خواستههای فرزندتان را درک میکنید و در موقع مناسب فرزندتان را درگیر تصمیمگیری میکنید. این روش به کودکان میآموزد که متناسب با سن خودشان مسئولیتپذیر باشند و چهارچوبهایشان را بشناسند. آنها حق انتخاب داشته و از همان ابتدا آدمهای با اعتماد به نفسی شوند.
بیشتر بخوانید: مثلث سلامتی
• رشد اجتماعی کودکان
فرزندتان به کمک شما نیاز دارد تا از لحاظ هیجانی و اجتماعی رشد کند. یکی از مهمترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، نشان دادن احساس همدلی است. کودکان هرچقدر بزرگتر میشوند، مستقلتر میشوند. بلوغ اجتماعی، نیازمند یادگیری و کنار آمدن با محدودیتهاست و علاقه اجتماعی، به فکر دیگران بودن و تمایل به همکاری داشتن است. از سنین پایین، کارها را طوری تنظیم کنید که با تواناییهای فرزندتان هماهنگ باشد. تا آنجا که ممکن است به آنها اجازه دهید مسئولیت اشتباههایشان را بر عهده بگیرند. به این ترتیب ارزش همکاری را یاد میگیرند. تلاشهای فرزندتان را برای انجام یک کار تأیید کنید و از او انتظار کامل بودن نداشته باشید. این کار به فرزندتان حس آزادی و اختیار میدهد. از یاد نبرید که همواره تلاشهای کودکتان را ببینید و پیشرفتهایش را تشویق کنید. هرگز اولین دستاوردهای کودکتان را فقط به این دلیل که کامل نیستند خراب نکنید چون اینکار به اعتماد به نفس آنان ضربه میزند. از کودکتان در مسائل مختلف نظر بپرسید و با او حرف بزنید هرچند که اون فقط یک کودک خردسال است.