احتمالا شنیده اید که می گویند ره صد ساله را یک شبه نمی توان رفت؛ اما چطور می توان از درست بودن مسیر پیش رو اطمینان حاصل کرد؟ رسیدن به موفقیت در گرو چه چیز هاییست؟
اگر شما در حال خواندن این مطلب هستید قطعا مانند هزاران و میلیون ها نفر دیگر علاقه و تمایل شدیدی به موفق شدن و رسیدن به آرزو های خود دارید. در قسمت های گذشته بخش های زیادی از اصول موفقیت را بررسی کردیم و سعی کردیم بزرگان را الگو خود قرار دهیم. در این قسمت می خواهیم به بررسی کار دیگری که افراد موفق آن را مکررا انجام می دهند بپردازیم:
هر کاری که برای برنامه ریزی ذهن نیمه هوشیار خود انجام دهید، تا باور رسیدن به موفقیت در شما محکم تر شود، به دستیابی سریع تر به هدف هایتان کمک خواهد کرد. روشی که با شما در میان خواهیم گذشت می تواند توانایی و استعداد هایتان را دو برابر کند و سرعت حرکتتان را از جایی که هستید، به جایی که می خواهید بروید، به شدت افزایش دهد.
یکی از مهم ترین قوانین ذهنی این است که هر چیزی که درک شود همان ابراز خواهد شد. هر چیزی را که عمیقا در ذهن نیمه هوشیار خود ثبت کرده باشید سر انجام زمانی در دنیای خارجی، به ظهور خواهد رسید. هدف از برنامه ریزی ذهن، این است که، خواسته های خود را در اعماق ذهن نیمه هوشیارتان ثبت کنید. به گونه ای که قدرت بگیرند و بارور شوند. این روش برای این منظور به شما کمک می کند.
تعیین اهداف منظم یا تصادفی؟
تکنیکی که در اینجا می خواهیم بیاموزیم این است که اگر سالی یک بار نوشتن هدف ها، تا این اندازه قدرت بخش است؛ اگر اهداف به دفعات نوشته شوند می تواند قدرت بخش تر باشد. برخی نویسندگان پیشنهاد می کنند که ماهی یک بار هدف هایتان را بنویسید و مرور کنید، برخی یک بار در هفته را پیشنهاد می کنند.
هر روز هدف هایتان را بنویسید:
روش اینگونه است، دفترچه یادداشت سیمی شده ای را که بتوانید همه جا همراه داشته باشید تهیه کنید. هر روز، دفترچه یادداشت خود را باز کنید و بدون آن که به روز گذشته رجوع کنید، ده الی پانزده مورد از مهم ترین اهداف خود را یادداشت کنید. این کار را هر روز انجام دهید. زمانی که این کار را انجام می دهید اتفاقات شایان توجه بسیاری برایتان رخ می دهد.
روز نخست که هدف هایتان را یادداشت می کنید، مجبور می شوید درمورد آن ها تفکر و تامل کنید. بیشتر مردم هرگز در سراسر عمرشان لیستی از ده هدف اولشان تهیه نکرده اند. روز دوم که لیست را می نویسید، بدون رجوع به روز قبل، انجام این کار برایتان آسان تر می شود. همزمان می بینید که اولویت و توضیحات ده تا پانزده هدفتان، تغییر خواهد کرد.
برخی اوقات هدفی که روز قبل نوشته اید در لیست روز بعد مشاهده نمی شود. ممکن است فراموش شده باشد و شاید هرگز دوباره در لیست شما پدیدار نشود یا ممکن است در زمان مقتضی دوباره ظاهر شود.
هر روزی که لیست را می نویسید آن را شفاف تر و واضح تر از قبل درک می کنید. به تدریج شاهد خواهید بود که هر روز کلمات مشابهی را یادداشت می کنید. اولویت های شما همان طور که محیط اطرافتان تغییر می کند، تغییر خواهند کرد. ولی بعد از گذشت زمانی حدود 30 روز متوجه خواهید شد که هر روز هدف های مشابهی را می نویسید و مرور می کنید.
زندگی شما اوج می گیرد
تقریبا در همین زمان، اتفاقات قابل توجهی در زندگی شما رخ می دهد. زندگی اوج می گیرد و احساس مسافر هواپیمای جتی را دارید که با سرعت در باند پرواز برای صعود حرکت می کند، شغل و زندگی شخصی تان به طرز شگفت آوری، شروع به بهبود می کنند. ایده ها و افکار نو در ذهن شما پدیدار می شوند. منابع و افرادی که می توانند در رسیدن به هدف هایتان به شما کمک کنند را جذب خود کنید. با سرعت بالایی شروع به پیشرفت خواهید کرد، برخی اوقات آن قدر سریع که کمی ترسناک به نظر می رسد. همه چیز در مسیر درست و مثبت شروع به تغییر می کنند.
برای هدف هایتان حد زمانی تعیین کنید
برای آن که قدرت حاصل از نوشتن اهداف به صورت روزانه را افزایش دهید، برای هر هدفی، حد زمانی تعیین کنید. برای مثال می توانید بنویسید من از فلان تاریخ ماهیانه به طور متوسط فلان دلار درآمد دارم.
مغز شما عاشق حد های زمانی است؛ حتی اگر زمانی نمی دانستید که چگونه باید به هدفی دست پیدا کنید برای خود حد زمانی قاطعانه مشخص کنید. به خاطر داشته باشید، همواره می توانید حد های زمانی را با توجه به اطلاعات جدید، تغییر دهید ولی مطمئن شوید که در انتهای هر هدفی، حد زمانی را نیز قید کرده اید.
چقدر برای به دست آوردن آن اشتیاق دارید؟
تمرین نوشتن روزانه ده هدف، یک آزمون است. این آزمون مشخص می کند که برای دستیابی به هدف هایتان چقدر اشتیاق و علاقه دارید. گاهی هدفی را می نویسید و بعد از آن فراموش می کنید که دوباره آن را بنویسید. معنای ساده این اتفاق این است که برای دستیابی به آن هدف، به اندازه هدف های دیگر اشتیاق ندارید، یا اینکه قابل دستیابی بودن آن هدف را کاملا باور ندارید.
هر چقدر بیشتر خود را ملزم کنید که هر روز و حتی چند بار در روز هدف هایتان را بنویسید، واضح تر می فهمید که حقیقتا چه چیز هایی را می خواهید به دست آورید و از اینکه آن هدف ها، قابل دستیابی هستند، مطمئن تر می شوید.
موفقیتی که آرزو دارید را مشاهده کنید
افراد موفق کسانی هستند که موفقیتی را که در آینده می خواهند کسب کنند، از پیش تصور می کنند. یک شخص موفق، پیش از هر تجربه جدیدی، تجربه های موفق قبلی را که به اتفاقات آتی شباهت دارند، در ذهنش تصور می کند.
فروشنده موفق مذاکرات پیشین خود را تصور می کند و به خاطر می آورد. یک وکیل موفق، عملکرد و دفاع موفق قبلی خود را در صحن دادگاه تصور می کند و به یاد می آورد. دکتر یا جراح موفق، موفقیت در معالجه بیماری را در گذشته به خاطر می آورد و تصور می کند.
از سوی دیگر، افراد غیر موفق نیز از تصویر سازی استفاده می کنند ولیکن شکست های خود را به خاطر می آورند. افراد غیر موفق، قبل از هر اقدام جدیدی، تجربیات شکست قبلی را در ذهن تصور می کنند و به یاد می آورند. آن ها به آخرین باری که در زمینه مورد نظرشان، شکست خوردند و یا دچار حس درماندگی شدند را به یاد می آورند و شکست دوباره را در ذهن تصور می کنند. در نتیجه هنگامی که فعالیت جدیدی را آغاز می کنند، ذهن نیمه هوشیارشان به جای موفقیت، از پیش برای شکست، برنامه ریزی شده است.
مغز خود را با تصویر هیجان انگیز تغذیه کنید
عملکرد شما در دنیای خارج، اغلب مطابق با تصویر شخصی است که در درونتان از خودتان ساخته اید. تصویر شخصی، از تصاویر ذهنی که قبل از هر اتفاقی، مغز خود را با آن ها تغذیه می کنید، شکل می گیرد و خبر خوب اینکه شما کنترل کامل تصاویر ذهنی خود، چه خوب و چه بد، را در اختیار دارید.
می توانید انتخاب کنید که ذهنتان را با تصاویر مثبت و هیجان انگیزی از موفقیت تغذیه کنید یا کوتاهی کنید و اجازه دهید ذهنتان با تصاویری از شکست پر شود. انتخاب با شماست. اغلب، تمام چیز هایی که در زندگی به دست آورده اید یا از دست داده اید، نتیجه استفاده یا عدم استفاده از تصویر سازی است. اگر به گذشته نگاه کنید متوجه خواهید شد که هر زمان در مورد چیزی اندیشه مثبتی داشته اید، آن چیز به واقعیت پیوسته است. تصور کرده اید که مدرسه را تمام می کنید و کردید. تصور کردید اولین ماشین خود را می خرید و خریدید. تصور کردید که به مسافرت می روید، استخدام می شوید، خانه ای پیدا می کنید و یا لباس مخصوصی را می خرید و تمام این اتفاقات برای شما به واقعیت پیوستند.
مرد تعیین کننده
جرج واشینگتن، اولین رئیس جمهور ایالات متحده، که از نظر اکثر تاریخ شناسان، برای شکل گیری جمهوری آمریکا مرد تعیین کننده ای بوده است، زندگی خود را در شرایط محقری آغاز کرد. او در خانه کوچکی به دنیا آمد و با امکانات کمی بزرگ شد. ولیکن همواره فردی بلند پرواز و جاه طلب بود، در جوانی تصمیم گرفت که شخصیت و رفتار خود را به گونه ای شکل بدهد و قالب بگیرد که به یکی از افراد قابل قبول و موفق در جامعه خود تبدیل شود.
راهنمای او در دوران جوانی کتابی با 130 قانون در رابطه با اخلاق و رفتار بود. او بار ها و بار ها آن کتاب را مطالعه کرد تا سرانجام تمام آن را به حافظه سپرد. بعد از آن، تلاش کرد ادب و تواضع را در تعاملش با مردم، به بهترین نحو برقرار سازد. تا قبل از آن که، در جریان انقلاب، تبدیل به یکی از قدرتمند ترین اشخاص در آمریکا شود، در مستعمرات آمریکا، به عنوان یکی از با شخصیت ترین و متواضع ترین افراد به شمار می رفت.
شخصیت خود را ارتقا ببخشید
بنیامین فرانکلین، اولین میلیونر آمریکا، یکی از موسسین آمریکای نوین و سیاستمدار برجسته، زندگی خود را به عنوان پسر فقیری که در چاپ خانه کوچکی شاگردی می کرد، در فیلادلفیا، آغاز کرد. او شخصی صریح و اهل مشاجره بود، به همین سبب برای خود دشمنانی ایجاد کرد که همواره به موقعیت های او آسیب می رساندند و باعث عقب افتادگی او می شدند.
همان طور که بنیامین فرانکلین در خاطرات خود می گوید، در جای مشخصی از زندگی فهمید که شخصیت او به علت موقعیت هایی که از دست رفته اند، در معرض خطر بزرگی است که می تواند موفقیت او در جامعه نوپای آمریکا را به نابودی بکشاند. بنابراین همان موقع تصمیم گرفت که چند ویژگی کلیدی مانند صمیمیت، فروتنی و تواضع، میانه روی، نظم و صداقت را که فکر می کرد اگر آن ها را داشته باشد می تواند از تمام انرژی و پتانسیل خود استفاده کند، در خود ایجاد کند.
در طی سال ها، ماه ها و هفته های بعد، هم بنیامین فرانکلین و هم واشنگتن، مشغول تصویر سازی بودند. آن ها به وِیژگی ها و شخصیتی که می خواستند به وجود بیاورند، فکر می کردند. خود را در حالتی که آن ویژگی ها را دارا بودند، تصور می کردند. در برخورد ها با افراد مختلف، به آینه درون خود رجوع می کردند تا مشخص کنند چگونه باید رفتار کنند و چگونه روش و منش خود را با تصویر ایده آل درونی، هماهنگ و یکسان سازند. با گذشت زمان این تصویر های ذهنی در لایه های درونی ذهن نیمه هوشبار آن ها ثبت شد به گونه ای که مدل ایده آل و شخص یکی شدند.
بیشتر بخوانید: راه و روش نقشه کشیدن برای هدف !
در بهترین وضعیت خود ظاهر شوید
در سطوح حرفه ای ورزش، روش تمرینی خاصی وجود دارد که به آن ها تمرین ذهنی می گویند. ورزشکاران موفق در تمام رشته ها قبل از شروع هر رقابتی، آن مسابقه را به صورت ذهنی تمرین می کنند. خودشان را در برابر رخداد ها در بهترین وضعیت ممکن تصور می کنند. از روز ها و ساعت ها پیش از شروع مسابقه، خود را در وضعیت موفقیت و پیروزی تصور و تجسم می کنند.
آن ها دائما نقاط قوت خود را در مسابقات قبلی یادآوری می کنند و این نقاط قوت را مانند فیلم سینمایی در سینمای ذهن خود بازبینی و مشاهده می کنند. خودشان را در بهترین حالت، بار ها و بار ها، می بینند و همراه با هر موفقیت، احساس لذت و رضایت می کنند. همواره قبل از شروع مسابقه بعد، به خاطر آمادگی بالایشان، احساس شادمانی و هیجان می کنند و زمانی که مسابقه شروع شود، تا آن جا که به آن ها مربوط می شود، قبلا مسابقه را برنده شده اند.
استراحت عمیق بکنید و نتایج به دست آمده را ببینید
برای مثال، اسکیت بازان نمایشی، در حالی که نشسته اند، عمیقا آرام هستند، چشمانشان بسته است، به موسیقی ای که قرار است با آن اسکیت کنند گوش می کنند و خودشان را در حال اسکیت روی یخ تصور می کنند. یکی از مزایای اسکیت کردن در ذهن برای آن ها این است که هرگز اشتباه نمی کنند و نمی افتند. آن ها قبل از آن که واقعا روی یخ بروند و اسکیت را آغاز کنند، بار ها و بار ها، خود را در حال اسکیت کردن در حد عالی تصور می کنند. با گذشت زمان، ذهن نیمه هوشیار آن ها به گونه ای تربیت می شود که بتوانند حرکات خود را به نرمی و زیبایی به انجام برسانند.
بدن فیزیکی شما، ذهنی برای خود ندارد. کوچکترین حرکت انگشت شما توسط کامپیوتر ذهنتان، یعنی مغز کنترل می شود. این ذهن شماست که پیام های عصبی را به ستون فقرات و از آرنج به تمام ماهیچه های بدنتان ارسال می کند تا فعالیت های فیزیکی شما هماهنگ و متناسب باشند. زمانی که تصویر سازی می کنند، در حقیقت ذهن خود را تربیت می کنید. ذهن خود را با عملکرد دلخواه بدنتان، برنامه ریزی می کنید.