ما در زندگی روزانه و عاشقانه خود به اندازهی که امکان دارد، شاد نیستیم. این بخاطر کمبود در زندگی یا عشق نیست، بلکه به این خاطر است که ما توانایی لذت بردن کامل از آنچه که داریم را بلد نیستیم. شادی دربرگیرندهی مهارتهایی در زندگی روزانه است که افراد معدودی بطور مستمر آنها را بکار میبندند. ما بجای احساس غرور، نسبت به کار هم خوبی که انجام دادهایم، تمایل به انتقاد از خود داریم. به جای تصور مثبت در مورد آینده، افکار خود را بسوی آماده شدن برای حالات اضطراری سوق میدهیم و بدترین سناریوها را پیشبینی میکنیم. واقعیت اینست که جامعهی ما ارزش لذت بردن را پایین آورده است. در کمال تعجب ما ارتباطی بین زندهدل بودن و تمایل انسان به لذت بردن از تجارب لحظه به لحظه ایجاد نمیکنیم. در نتیجه، ما از ارزیابی نقش کاملاً مشخص تجارب لذتبخش، در هدایت یک زندگی پرمعنا و موفق در حفظ روابط عمیق، ناتوان خواهیم ماند.
• درد مسیر خوشحالی نیست
گرچه درک و آزادسازی درد، برای کسب نتایج پایدار، در روان درمانی فوقالعاده ضروری است ولی کافی نیست. جنگ با مشکلات، تنها شما را در جنگ با مشکلات آزموده میکند. برای لذت بردن بیشتر از زندگی و مخصوصاً برای داشتن عشق بیشتر، بهتر است در کاری که هیجان شما را افزایش میدهد و احساسات خوب ایجاد میکند، مهارت پیدا کنید.
ما با ایجاد درد در خودمان و افرادی که مورد علاقهمان هستند، به منظور ساختن یک فرد بهتر، معمولاً اوضاع را بدتر میکنیم. ما از هم دور میشویم، از هم سرد میشویم، همدیگر را مقصر میکنیم و ... بنظر میرسد تعداد بسیار کمی از ما برای برخورد مناسب با تنشهای روبهرو آمادهایم. بخاطر بسپارید با استفاده از روشهای منفی نمیتوان به نتایج مثبت دست یافت. روش حل اختلافات در روابط به صورتی که همه شاد شوند اجبار و تسلیم نیست بلکه تقدیم عشق، ایثار، اعتماد، محبت و احساسات عاطفی است که همهی لذتهای قلبی هستند.
• ارتباط بین لذت و سلامتی
تا چند سال اخیر بندرت شادی را مورد مطالعه قرار میدادند. ناشاد بودن بنظر بسیار جالبتر میآمد، ولی زمان تغییر کرد و ناگهان علاقهی علمی شدیدی برای یافتن آنچه باعث شادی انسانها میشود بوجود آمد. دانشمندان کشف کردند شادی به سطح درآمد، سن، موقعیت اجتماعی، نژاد و .... بستگی ندارد بلکه به سطح اشتیاق، انرژی و خواست فرد به ایجاد لذت در زندگی عادی بسته است. همچنین آنها فهمیدند لذت به صورت عملی میتواند عمر شما را افزایش دهد. لذتهای کوچک نه تنها روحیه را تقویت میکند بلکه تأثیر عمیقی بر سلامت عمومی ما دارند. هورمون احساسات خوب، اندورفینهاست. هر نوع فعالیتی که جریان اندورفین را تحریک نماید اغلب برای ما خوب است و یکی از این فعالیتها رابطهی جنسی است. امروزه اثبات شده است که احساس امید، اطمینان یا تجارب حسی با تقویت سیستم ایمنی و سلامت قلب در ارتباط هستند.
• چرا به لذت میگوییم نه؟
روانشناس معروف اریک فروم، از اولین کسانی بود که عنوان کرد شادی آموختنی است. فروم آموزش شادی را در قلمرو تسلط مادر میدید. البته بیشک او تمایل فرهنگی دورهی خود را که نبودن پدران در خانه کاملاً طبیعی بود، منعکس کرده است. او در هر موقعیتی عنوان میکرد که عشق مادر شبیه بعشت موعود است که در آن شیر و عسل جریان دارد. شیر جنبهی عشق، یعنی مواظبت و نگهداری، عسل مربوط به درک ارزش شیرینی زندگی است. فروم احساس کرد که بیشتر مادران توانایی شیر دادن را داشته ولی در دادن عسل ناتوانند. برای اینکه مادری به فرزند خود عسل بدهد نه تنها باید مادر خوبی بلکه باید شخصی شاد باشد. فروم میگوید که افراد معدودی به این هدف دست مییابند.
منفی بودن عمیق ما تنها زادهی سرگذشت شخصی ما نیست. در طول تاریخ، فرهنگها به جای تشویق زندگی کردن بر پایه لذت، یک طرز تلقی مبتنی بر درد را تشویق کرده است این طرز تلقی میگوید که بهترین مردم آنهایی هستند که لذایذ خود را نفی و خودشان را برای مصالح دیگران قربانی میکنند. از سوی دیگر انتخاب و اقدام شخصی بر اساس آنچه بهترین احساس میشود، به عنوان مخالفت با درستی، اساساً کوچک و زشت محسوب میشود.
تعلیمات مذهبی به کودکان انکار و سرکوب نیازهای جنسی را آموزش میدهد و در آینده احساسات لذتبخش آدمها را به حس گناه و پشیمانی تبدیل میکند. یکی از زیانبارترین جنبههای جنگ فرهنگی ما با لذت، این باور ماست که وقتی افراد کار اشتباهی انجام میدهند، برای کنترل این رفتار نامطلوب آنها را وادار به رنج کشیدن میکنیم. عشق و تایید شدن برای هر انسانی تغذیهای مناسب است! روشهای تنبیه و رنج کشیدن به تدریج تمایلی برای احساس گناه را در ما بوجود میآورند. ما دائم به خود میگوییم به اندازهی کافی خوب نیستیم و هر دفعه بیشتر خود را تنبیه و بیشتر تلاش میکنیم. در حالیکه برای پیشرفت بهترین روش ایجاد انرژی مثبت و استفاده از لحظهها است.
علم روانشناسی ثابت کرده است، ما حتی در مواقعی که به خود اجازه میدهیم که لذت ببریم، بخاطر احساس وسعت فزآیندهی ترس ناشناخته از تجربه نمیتوانیم لذت کامل ببریم. در واقع احساس اضطراب دامنهی وسیع مقاومتی در برابر لذت دارد. از سوی دیگر احساس لذت در انسان محدودهی بسیار کوچکی دارد. این محدوده دربرگیرندهی عادات زیادی برای محدود کردن خود است که در هر سطحی از نظر فکری، هیجانی، فیزیکی و روحی بازدارندهی ماست.
• هشت لذت اساسی چیست؟
رشتهی مشترکی که خوشبینی، احساس خوب به خود، تجربهی عشق و دوستی و.... را بهم مرتبط میکند بر پایهی توانایی در بهرمندی کامل از هشت لذت اصلی قرار گرفته است. این هشت لذت منابع بنیادی رضایت هستند که در بسیاری از ما نابود یا منع شده است که عبارتند از:
چون فرایند تولد دردآور است، اولین لذتی که در دنیای جدید با آن مواجه میشویم تسکین درد است. بعد از تبعید از بهشت شخصیمان، از آسودگی آغوش مادر، گرما و لطافت بدنش کسب لذت میکنیم. تماس محبتآمیز انسانی، بزرگترین لذت فیزیکی التیام بخش و طبیعی است. یک نوزاد، اشتیاق فراوانی به بغل شدن و نوازش دارد بدون آن دچار حالتی از بیماری میشود که با نام، ضایعه نوزادی یا "infant marasmus" خوانده میشود. این نوزادان علاقه به زندگی را از دست میدهند و هیچ وقت هیچکس نمیتواند با انکار نیاز به تماس احساسی زندگی کند. افراد بزرگسال هم از این پدیده رنج میبرند. "Adult marasmus" تحقیقات ثابت کرده است این اثر به قدری قوی است که افرادی که از بغل شدن روزانه محروم هستند، افسردگی بیشتری را تجربه میکنند و درد را شدیدتر احساس میکنند.برای افراد بزرگسال و البته کودکان، یک خندهی از ته دل و یک قهقههی حسابی یک لذت فیزیکی قطعی است. تحقیقات آزمایشگاهی بطور علمی نشان داده است که خنده میتواند ضربان قلب و سختی ماهیچهها و فشار خون را کاهش دهد.
بازی کردن، مشغول شدن در فعالیتی است که صرفاً به دلیل مفرح بودن، هیجان و انگیزش آن صورت میگیرد. در یک بازی شما از کاری که میکنید لذت میبرید و لذت مانند یک باتری شما را شارژ میکند و فعال نگه میدارد. بازی اغلب دارای مولفه انرژی خاصی است. شاخصترین خصوصیت بازی کودکان انرژی نامحدود آنان است که بنظر میرسد همیشه به جای راه رفتن مایل به دویدن هستند.لذتهای تولید صدا با لذتهای حرکتی ارتباط نزدیک دارند. تولید صداهای قابل تشخیص راهی برای بیان پرانرژی است. وقتی در کنسرت موزیسین مورد علاقتان به وجد میآیید، در حال دست زدن، برای او فریاد تشویق سر می دهید. آواز خواندن شکلی از بیان احساس شعف شخصی است و مخصوصاً وقتی رضایت بخش است که با تمام وجود اجرا شود.
بیشتر بخوانید: رفتارهای ناهنجار در کودکان و نوجوانان
تحقیقات نشان داده است که از بدو تولد، مغز انسان به دنبال کسب اطلاعات است. مغز نوزادان در ابتدا با مواد غذایی فکری تغذیه میشود. این تغذیه با چهرهی خندان و صدای موزون که خیلی هم دور نباشد، شروع میشود. و بعد از آن نوزاد خیلی زود مشتاق کشف دنیای اطرافش میشود. آموزش، جز اولین لذتهای زندگی است و اگر به همه اجازه داده میشد علایق خود را دنبال کنند، این کنجکاوی و تفکر، آدمی را به موقعیتهای فوقالعادهای سوق میداد.انواع لذایذ فکری همگی وابسته به این هستند که چگونه از زندگی با فکر لذت ببریم. هوش، ابتکار و همچنین گفتگوی درونی که تمام طول روز با خودمان داریم و بخصوص موضوع خیلی مهم روش مرسوم تعریف کردن وقایع روز برای خودمان از لذایذ فکری هستند. بخاطر بسپارید تا آن درجهای که ما به خودمان آزادی دنبال کردن علایق طبیعیمان را میدهیم، میتوانیم از آموزش، بصیرت ناگهانی که تفکر ما را در مورد چیزی تغییر میدهد و حتی تجلی یک امر تازه، لذت ببریم.
تحقیقات روانشناسی اولیه مطرح ساخت که ما با سه عاطفهی ابتدایی: عشق، ترس و خشم متولد شدهایم و همهی عواطف بعدی از اینها نشأت میگیرد. عشق ما را به جلو روانه میکند، ترس ما را از خطر دور میکند و خشم ما را بر ضدخطری به حرکت درمیآورد که میخواهیم آن را از بین ببریم. ترس و خشم اغلب به عنوان هیجانات منفی مطرح شدهاند، ولی با توجه به اینکه میتواند آگاهی بخش باشد، ممکن است مثبت هم باشند. عشق اصیل همیشه لذت است. باید بدانید وقتی که عشق درد بدنبال دارد، این عشق نیست که صدمه میزند، بلکه ناراحتی از دست دادن آن یا عدم رسیدن به نتیجهی مورد نظر از آنست که میتواند عامل صدمه باشد. اما احساس عشق همیشه توسعه یابنده است، همیشه یک انرژی قوی به شما انگیزه میدهد و شما را به جلو میراند. هر چه بزرگتر میشویم عواطفمان پیچیدهتر میشوند. ترس میتواند لذت باشد، مثل یک فیلم ترسناک! همچنین انتقامجویی تا حدودی باعث رضایت میشود. اما انتقام یک منفی بودن بیپایان است که از دوران اولیه تاریخ بشر وجود داشته و هنوز هم بر سراسر جهان حکم میراند.در نهایت جلوههای مختلف عشق، ثابتترین منابع احساس خوب با کمترین عوارض است شور و شوق، قدردانی، امید، ایمان، شجاعت، غرور، عاشق شدن، شیفتگی، عشق واقعی، جانفشانی و برخی از عواطف مثبت سطوح بالاتر جز نفیسترین لذایذ عاطفی زندگی هستند.
از هنگام تولد، ما از طریق حواس پنجگانه از دنیای اطرافمان اطلاعات میگیریم. نوزادان موجوداتی بسیار حسی هستند و به این روش دنیا را کشف میکنند. با این وجود، همین طور که بزرگتر میشویم، لذتهای حسی ما با لذتهای جنسی درهم آمیخته میشود و به جز قدردانی اصیل در مورد هنرها، در سایر موارد تمایل پیدا میکنیم که این منابع طبیعی تغذیه را به ایفای نقش وادار کنیم. برای تقویت لذتهای خود در زندگی، لذایذ حسی مؤلفهای بحرانی در معادلهی لذت هستند. نه تنها لازم است ما بو کردن گلهای رز را به یاد داشته باشیم، بلکه باید در زندگی خود جایی برای تحسین گلها، گوش کردن به صدای باران، مزه کردن واقعی غذا و ... باقی بگذاریم.
ما از بدو تولد دارای تمایلات جنسی هستیم. بطور واضح، ظرفیت بیدار شدن تمایلات جنسی متمایز از سیستم تولید مثل است که تا زمان بلوغ فعال نمیشود. از نظر جنسی، بین ما و میمونها اختلاف چندانی وجود ندارد. فقط در مورد انسانها این موضوع، به علت ممنوعیتهای فرهنگی قوی، کمی پیچیده است. در مورد افراد بزرگسال، مهارت نقش مهمی در لذت جنسی بازی میکند و در مجموع وقتی توانایی فرد با احساس دوستی نسبت به زوج همراه باشد، نتیجهی آن یکی از قویترین لذتهای زندگی خواهد بود.
کودکان به دلیل این که خود را بخشی از یک چیز خوب و بزرگتر میدانند حس معنویت قویتری دارند. لذتهای معنوی، مخصوصاً در مواقعی که فکر آرام است، میتوانند خیلی خوب حس شوند. در این مواقع فکر، گفتگوی درونی و خیال وجود ندارد و تنها سکوت ناشی از صلح دورنی که به ما اجازهی تجربه مستقیم از ابدیت را میدهد، موجود است. لذتهای معنوی بعضی از بالاترین کیفیتهای انسانی ما را معرفی میکنند که الهام بخش احساسات خوب است. به همین دلیل است که با مدیتیشن و عبادت به حس عمیق صلح درونی و آرامش دست مییابیم.
توانایی بهره مندی از لذت جمع شونده است. اگر خود را از هریک از این هشت اصل لذت محروم کنیم، لذتهای دیگر هم محدود خواهند شد. در هر یک از ما هنوز پتانسیلهای تشنهی بسیاری برای لذت وجود دارد که باید به طور کامل مورد کاوش قرار گیرد. مهمترین گام اینست که نبرد با خودتان را کنار بگذارید. رها ساختن موقت صداهای درونی منفی و جدال با خود یا پشیمانی از گذشته میتواند شما را دوباره به اصیلترین لذتها متصل کند. هر چقدر بیشتر در این زمینه تلاش کنیم بیشتر به فردی که دوست داریم باشیم، تبدیل خواهیم شد.