نخستین مسئله در روانشناسی تشخیص رفتار بهنجار از ناهنجار است. بیشتر ویژگیهای رفتاری را میتوان در یک خط پیوسته ترسیم نمود، تفاوتهای رفتاری بیشتر از لحاظ درجه است تا نوع، این نکته در مورد رفتار غیرعادی نیز صادق است. یعنی علی رغم عقیده عمومی نمیتوان بین افراد بهنجار و ناهنجار، خط مشخصی را ترسیم نمود؛ زیرا رفتار افراد ناهنجار معمولاً اغراق آمیز و انواع مشخصی از رفتار است که در درجات مختلف وسیلهی افراد بهنجار نیز بروز میکند. مفهوم لغوی کلمهی ناهنجار عبارت است از " دور بودن از هنجار" که خود یک مفهوم آماری است. رفتار یک فرد هنگامی ناهنجار است که به میزان کافی و معینی از رفتار بیشتر افراد دیگر متفاوت باشد.
بهنجار بودن باید برحسب ملاحظات شخصیتی و رفتار سازگار تعریف شود. در نتیجه تاکنون هیچ تعریف جهانی مورد قبولی از آن ارائه نشده است. غالب تعاریف بهنجار بودن شامل جنبههای بنیادی دربارهی کیفیتهای رفتاری شخص بهنجار میشود که برخی از مهمترین ویژگیهای یک فرد بهنجار عبارت است از:
۱. فرد بهنجار به شیوهای واقعبینانه عمل میکند.
۲. او انعطافپذیر است.
۳. فرد بهنجار در محدودهی امکانات و شرایط محیطی خود، انسانی موثر است.
۴. اجتماعی است به این معنا که انگیزههای وی با توجه به ارزشهای اجتماعی شکل میگیرد.
۵. فرد بهنجار از زندگی لذت میبرد در عین حال رفتاری مناسب سن، هوش و توانهای جسمی و روحی خود دارد.
• دوران نوجوانی
آیندهی یک فرد تحت الشعاع حوادث دوران کودکی و روند تکاملی در نخستین سالهای زندگی اوست. دورهای از زندگی فرد که حدفاصل پایان دورهی کودکی و آغاز بزرگسالی است، دورهی نوجوانی نامیده میشود. ماهیت دوران نوجوانی نه تنها بیولوژیکی بلکه اجتماعی است و در واقع آغاز آن با تغییرات بیولوژیکی در دختران و پسران همراه است. نوجوانی دورهی انتقال، از کودکی به بزرگسالی، است. از همین رو یک نوجوان به علت جایگاه مبهم خود غالباً با اطرافیان خود دچار اختلاف و تعارضات عاطفی میشود. او میخواهد دیگران بدانند که بزرگ شده است ولی احساس میکند کسی او را بطور کامل درک نمیکند و حتی مسئولیت کافی به او نمیسپارند. نوجوانان به عقاید و نظریات همسن و سالهای خود حساسیت شدیدی دارند و بطور کلی به قضاوت آنان بیش از بزرگسالان خود ارزش قائلند. بسیاری از نوجوانان احساس ناامنی میکنند. آمارها نشان داده در این دوره انواع بزهکاری و مشکلات عاطفی بسیار بیشتر از هر دورهی زندگی افراد است. ماهیت مشکلات نوجوانان با مشکلات دورهی کودکی و بزرگسالی متفاوت است. اگر والدین و مربیان مایلند این دوران به آرامی بگذرد پس باید مشکلات را به خوبی بشناسند. نوجوانان به علت نقش جدید خود که بطور کامل در آن سازگاری نیافتهاند غالباً سردرگم، نامطمئن و مضطرب هستند. در بزنگاههای حساس نوجوانی اگر تصمیمات درست و مناسب اتخاذ نشوند منجر به بزهکاری خواهند شد.
مشکلات دوران نوجوانی به دو دسته تقسیم میشود:
۱. مشکلات کلی؛ در این مورد نوجوان از کودکی درگیر حل و رفع مشکل بوده و هرگز در آن موفق نشده است.
۲. مشکلات ویژه؛ قسمت عمدهی این مشکلات در رابطه با مرحلهی رشد یک نوجوان است و کاملا طبیعی بنظر میرسد.
• رفتارهای ناهنجار کودکان و درمان آنها
در حالی که کودکان کارهای بیشماری انجام میدهند که از نظر بزرگسالان ناپسند و بد محسوب میشود، ولی تعداد معینی از این رفتارها عمومیت و تقریباً جنبهی جهانی دارد. مشاهدات علمی نشان میدهد که معمولترین مشکلات رفتاری در مورد کودکان سنین دبستانی عبارتند از :
- حرف گوش نکردن عمدی
- مقاومت در مقابل قدرت بزرگسالان
- حملات پرخاشگرانه به خواهر یا برادر
- عصبانیت
- شانه خالی کرده اشیاء
- شانه خالی کردن از مسئولیتها
- دروغگویی
- دزدکی کاری را کردن
- شکستن اشیا
- ترس
- کمرویی
- حسادت
- دزدیهای کوچک و ...
با اینحال باید بدانید شدت این رفتارها در بین کودکان متفاوت است. بطور کلی پارهای از مشکلات رفتاری رایج در کودکان سنین دبستان به شرح زیر است:
۱. زودرنجی و حساسیت زیاد:
حساسیت مبرم کودک به تایید و تکذیب اجتماعی در اواخر کودکی، یعنی از آغاز دوران مدرسه تا شروع دورهی بلوغ. زودرنجی تا حدودی مربوط به تمایل زیاد کودک به پذیرش اجتماعی است، گرایشی که او را شدیداً در معرض نگرشهای بزرگسالان و هم سن و سالان خود قرار میدهد. علاوه بر این، زودرنجی شیوهای موثر در جلب توجه و موافقت والدین است. کودک خیلی زود کشف میکند برای رسیدن به هدف خویش، دعوا و منفی گرائی سلاحهای نامناسبی هستند، در حالیکه زودرنجی بیش از حد موجب میشود والدینش احساس گناه کند و کارها بر وفق مرادش انجام شود.
۲. تعصب:
گرایشی است به طبقهبندی همهی افراد متعلق به گروههای دیگر، خواه اجتماعی، مذهبی، جنسی، نژادی و... تعصب محصول یادگیری اجتماعی است. کودک خیلی زود از تفاوتهای بین افراد آگاه میشود. اما این آگاهی به معنای تعصب نیست. تنها هنگامی که فرد از نگرشهای اجتماعی نسبت به این تفاوتها آگاه میشود و برای پذیرش آنها تحت فشار قرار میگیرد، تعصب بوجود میآید. نگرشهای تعصبآمیز معمولاً بین سالهای سه تا چهار سالگی بوجود میآید، در حالی که رفتار تعصبآمیز کمی بعد از آن رخ میدهد. پارهای از تعصبها بر اثر پذیرش بیقید و شرط ارزشهای فرهنگی در خانه و گروههای اجتماعی بوجود میآیند. ولی بیشتر آنها ناشی از تقلید رفتار والدین، معلمان و افراد نزدیک کودک است. بخاطر بسپارید تعصب همانقدر که قربانی خود را آزار میدهد، خود متعصب را هم میآزرد. به این صورت بزرگسالان برای گفتن جزئیات، مربوط میشود. کودکان بزرگتر برای فرار از تنبیه گهگاه دروغ میگویند. کلا دروغگویی به علت فرار از مجازات و مورد مخالفت قرار گرفتن است که اتفاق میافتد. اگر کودک بخاطر دروغگویی تنبیه نشود از کار خود احساس گناه نکرده و متوجه زشتی آن نخواهد شد.
۳. فریبکاری:
کودکانی که تحت انضباط شدید همراه با تنبیه تربیت شوند، با توسل جستن به فریبکاری سعی در فرار از عواقب کارهایی میکنند که انجام دادهاند. این مسئله در کودکانی که از محبت پدر و مادر محروم شده و قربانی تبعیض شدهاند بسیار شایع است. برعکس کودکانی که در محیط آرام و ملایم تربیت میشوند خیلی کم رو به فریبکاری میآورند. رفتارهای نادرست و فریبکارانه در سالهای آخر دبستان هم بسیار مشاهده میشود که تحت تاثیر دوستانشان، اقدام به فریب والدین و معلمانشان میکنند.
۴. دروغگویی:
در کودکان کمسن، دروغگویی بیشتر جنبهی رویابافی و خیال دارد و به منظور فریب دیگران بکار نمیرود. وقتی بزرگترها کودک را مجبور به گفتن جزئیات یک امر میکنند، کودک مجبور به دروغگویی میشود. در حالت کلی دروغگویی کودکان برای فرار از مجازات است. اما بخاطر بسپارید اگر کودک را در همان اوایل این دوره بخاطر دروغگویی های مکررش تنبیه نکنید، به دلیل عدم احساس گناه و ناراحتی به این رفتار ناهنجار خود ادامه خواهد داد.
۵. تقلب:
مشکلی که بسیاری از معلمان با آن مواجهاند. روانشناسان میگویند دلیل این رفتار دشواری بیش از حد تکالیف درسی، معلمانی و والدینی که به نمره بیش از خود کودک ارزش قائلند، انتظارات معلمان و والدین از کودک بیش از حد بوده و کودک در موقعیتهای بسیاری احساس بیکفایتی و یا ناامنی میکند. باید به کودکان آموخت که مسئولیت رفتارشان با خودشان است. ضمناً برای بهبود رفتار بهتر است کودک را تحت فشار گروه همسن و سالانش قرار داد.
۶. دزدی:
کودکان به علت گرسنگی، نیاز به پول، تایید اجتماعی و انتقام گرفتن از بزرگترها دزدی میکنند. درمان این رفتار در یک کودک بستگی به شناخت انگیزههای حاکم بر رفتار او دارد. از دیدگاه روانشناسی اعتراف گرفتن از کودکی که دزدی میکند یا مطرح کردن این موضوع در جمع، بسیار غیرعاقلانه و نادرست است.
۷. کمروئی و انزواطلبی:
یکی از جدیترین مشکلات کودکان است. هرچند از نظر والدین و مدرسه مشکل چندانی بنظر نیاید ولی توصیه میشود آنرا جدی گرفت. کودکان کمرو به علت احساس بیکفایتی و ناامنی در خود ناشادترین کودکان هستند که هیچ گونه ناراحتی برای کسی ایجاد نمیکنند. و عدهای از این کودکان در آینده از نظر اجتماعی به افرادی بیلیاقت و غمگین تبدیل میشوند. برای درمان بخاطر داشته باشید کوچکترین واکنشها بزرگترین تأثیرات را میگذارند. تجربهی موفقیتآمیز کودک در یک فعالیت گروهی یا تحسین شدن توسط والدین و نزدیکان و ... باعث افزایش اعتماد به نفس کودک، ایجاد امنیت در او و تغییر در روحیهاش خواهد شد.
• رفتارهای ناهنجار نوجوانان و درمان آنها
نوجوان از لحاظ عاطفی بیشتر برای خود مشکلآفرین است تا برای دیگران. در اوان نوجوانی در بین دختران و پسران از لحاظ رغبتها و مشکلات، تفاوت نسبتاً فاحشی وجود دارد. دختران که سریعتر از پسران وارد دوران بلوغ میشوند مشکلات نسبتاً بیشتری را هم تجربه میکنند. دختران طبیعتاً حساسترند و به سازگاری در مدرسه، خانواده و جامعه بیشتر توجه دارند. حال آنکه مشکلات مالی و برنامهریزیهای شغلی توجه درصد بیشتری از پسران را بخود مشغول میکند. آمارها میگویند هر دو گروه بطور فزایندهای با مشکلات عاطفی مواجهند. وجود این مشکلات طبیعی است در واقع مشکل عمده هنگامی است که فرد در کنار آمدن با مشکلات دوران کودکی نیز ناموفق بوده و همهی اینها را با خود به دروان بزرگسالی حمل کند. مهمترین مشکلات دروان نوجوانی شامل؛ ترس، نگرانی، خشم، احساس حقارت، ناکامی، تعارض و اضطراب میشوند که توضیح مختصری در مورد هرکدام داده میشود:
۱. ترس:
حتی شجاعترین افراد هم گهگاه ترس را تجربه میکنند. ترس بر اثر محرک شدیدی که ناگهان در محیط بوجود میآید، ظاهر میشود. ترس به سه دستهی؛ ترس از اشیا، حیوانات و پدیدهها، ترس از روابط اجتماعی و ترسهای مربوط بخود تقسیم میشود. بسیاری از ترسها در دوران کودکی ریشه دارد. تهدیدها و ترسهای والدین میتواند نگرشهای خاص عاطفی در کودک بوجود آورد. نوجوان در اواخر این دوران در مقایسه با اوایل آن ترس کمتری دارد. ترس این دوران اساساً ماهیت اجتماعی دارد. بنابراین با بالا رفتن سن، از تعداد و شدت ترسها کاسته میشود. فرار از ترس یا به تعویق انداختن رو به رو شدن با آن، آنرا از بین نمیبرد، بلکه این ترس را سالها با خود حمل میکنند. به مسخره گرفتن ترس آنرا تشدید میکند. همچنین کوشش در تشویق فرد به این که ترس تو بیمعنی است، اغلب مفید واقع نخواهد شد. روشهای مثبت از بین بردن آن عبارتست از: فرصت دادن به فرد تا با موقعیتهای ترسناک از نزدیک آشنا شود یا آشنایی تدریجی فرد با محرکهای ترس.
۲. خشم:
محرک خشم در نوجوانان اجتماعی است. مهمترین دلایل آن عبارتند از سربهسر گذاردن، رفتار غیرعادلانه بزرگترها، تحمیل عقیده، زورگویی، دروغ شنیدن و ...
حرف زدن و صحبت کردن متداولترین واکنش یک نوجوان عصبانی است. او به فحاشی میپردازد و سعی میکند با تمسخر و تحقیر دیگران انتقام بگیرد. شیوههای درمانی خشم نیز متناسب با علل و محرکهای بوجود آورندهی خشم بکار گرفته میشود.
۳. احساس حقارت:
نوجوانانی هستند که بسیار ایدهآلگرا هستند بنابراین در موفقیت هایشان چه درسی چه ورزشی و چه غیره که با معیارهای بزرگسالان ارزیابی میشوند، احساس حقارت میکنند زیرا کاری نیست که داوطلب گفتن و یا انجام آن باشد و کس دیگری بهتر از او آنرا نگفته یا انجام ندهند. نوجوانان معمولاً مفاهیم غیرقابلبینانهای از تواناییهای و سطح آرزوهای خویش دارند، هنگامی که به هدف و آمال خویش نمیرسند احساس بیکفایتی میکنند. احساس خودکمبینی به عنوان ناسازگاری است که کل شخصیت فرد را در بر میگیرد، در حالیکه احساس حقارت تنها بخشی از تصویر کلی فرد است. شخصی که تا حد زیادی فاقد اعتماد بنفس است زندگی خود را پر از بدبختی میبیند. معمولاً احساس شدید حقارت، افسردگی به همراه دارد.
۴. اضطراب:
به گروه خاصی تعلق ندارد، بلکه یک مشکل جهانی است. نشانههای جسمی آن معمولاً ناراحتی معده و تنگینفس است. شخص مضطرب نمیتواند علت دقیقی برای اضطرابش بیان کند. لحظات اضطرابآوری که برای مثال شخص قبل از امتحان میگذراند، اضطرابی طبیعی و بهنجار است. احساسات و رفتارهایی که از کارآئی عملی شخص، جلوگیری به عمل میآورد. احساس خستگی شدید و ناکامی در این نوع اضطراب فرد را از پای در میآورد. این نوع اضطراب ناهنجار است. در مورد کاهش اضطراب توصیه میشود با مشاورین و روانشناسان مشورت شود. باید به گونهای توانایی عملکرد نوجوان را حتی در هنگام اضطراب افزایش داد.
بیشتر بخوانید: هنر درمانی، آرامش را به شما هدیه می دهد!
در نهایت تنها آشنایی با نشانهها و اختلالات روانی کافی نیست بلکه باید اصول و ویژگیهای سلامت روان مطلوب و شخصیت خوب را آموخت و بکار گرفت. هر نوجوانی حق برخورداری از سلامت روان را دارد. حفاظت از سلامت روان سبب افزایش کیفیت زندگی، تقویت سرمایه انسانی، کمک به توسعه اقتصادی اجتماعی و رسیدن به یک جهان عادلانهتر میشود. امروزه آمارها حاکی از آنند که به سلامت روان نوجوانان توجه کافی نمیشود و مشکلات روحی روانی آنها به بزرگسالی آنها منتقل میشود.