راه آمدن با مردم و برقراری ارتباط با آنان، به خصوص اگر حرفهای و پیشهای داشته باشید، بزرگترین مسألهی آدمی است. برای این که به این موفقیت دست یابید باید یکسری اصول را یاد بگیرید و سعی کنید در هر موقعیتی آنها را به کار ببندید.
•فنون اصلی سازگاری با دیگران
به یاد داشته باشید انتقاد فایده ندارد، چون شخص را در حالت تدافعی قرار میدهد و او را وادار میکند که اعمالش را توجیه کند. انتقاد خطرناک است، چون غرور فرد را سریع جریحهدار میکند و به احساس او نسبت به خودش لطمه میزند. نه تنها با انتقاد نمیتوانیم تغییرات دائمی به وجود آوریم بلکه حتی موجب کینه میشویم.
بی.اف.اسکینر، روانشناس مشهور، در آزمایشهایش ثابت کرد حیوانی که برای رفتار درستش، پاداش میگیرد، سریعتر و موثرتر از حیوانی که برای رفتار غلطش تنبیه شده است، چیزی را یاد میگیرد. تحقیقات بعدی او ثابت کرد این اصل در مورد انسان هم صادق است. انتقادات شما، روحیهی کارکنان، اعضای خانواده و دوستانتان را از بین میبرد در حالی که به وضعیتی که موجب آن سرزنش شده تاثیری نمیگذارد. در واقع این طبیعت بشر است که موقع خطا هر کسی غیر از خودش را سرزنش میکند. بنابراین موقعی که میخواهیم از کسی به سختی انتقاد کنیم بهتر است به یاد بیاوریم آدمها همواره معتقدند غیر از کاری که باید در آن موقعیت میکردهاند، کار دیگری انجام ندادهاند.
آیا شما کسی را میشناسید که دلتان بخواهد تغییرش بدهید، اصلاحش کنید و بهبودش ببخشید؟ بسیار عالی! پس چرا از خودتان شروع نمیکنید؟ حتی اگر خودخواهانه به این موضوع نگاه کنید بازهم سود آن بسیار بیشتر از آن است که بخواهید دیگری را تغییر دهید. کنفوسیوس میگفت:" وقتی جلوی در خانهتان کثیف و پر از برف است، به برف روی بام همسایه فکر نکنید." اگر من یا شما بخواهیم همین فردا باعث دلآزردگی کسی بشویم، میشویم! اما ممکن است قرنها بگذرد و طرف مقابل از رنجش و نیش یک انتقاد گزندهی شما، خلاص نشده باشد. هر احمقی میتواند دائما انتقاد، سرزنش و گلایه کند و اغلب احمقها همین کار را میکنند! بنجامین فرانکلین، در دوران جوانی، آدم بیملاحظهای بود ولی بعدها چنان سیاستمدار بادرایتی شد و طوری سلوک با مردم را یاد گرفت که او را سفیر آمریکا در فرانسه کردند. راز موفقیت او چه بود؟ او در این باره چنین گفته است:" من بد هیچ کس را نمیگویم و فقط از خوبی آدمها حرف میزنم." پس به جای سرزنش دیگران، سعی کنیم حرف آنها را بفهمیم. به جای سرزنش با آنها همدردی و مهربانی کنید. یک نقل قول معروفی وجود دارد که میگوید:" حتی خود خدا هم تا دم آخر، انسان را قضاوت نمیکند." پس من و شما چرا این کار را به بکنیم؟
عمیقترین اشتیاق در طبیعت بشر "آرزوی مهم بودن" است. این را به خاطر بسپارید فقط یک راه وجود دارد که شما دیگران را وادار به انجام کاری کنید و آن هم اینست که او خودش بخواهد این کار را انجام بدهد. البته شیوههای خشن هم وجود دارند اما ما از این شیوهها صحبت نمیکنیم. چون آنها واکنشهای نامطلوبی را به دنبال دارند. اشتیاق به مهم بودن یکی از تفاوتهای بارز انسان و حیوان است. اگر نیاکان ما این اشتیاق سوزان را نداشتند، پیشرفت تمدن غیرممکن میشد. همین اشتیاق است که شما را وادار میکند لباسهای آخرین مدل بپوشید، ماشینهای آخرین مدل سوار شوید و دائم از بچههای باهوشتان سخن بگویید. و حتی همین اشتیاق پای بسیاری از آدمها را به باندهای خلافکاری میکشاند. اگر آدمی اینقدر به مهم بودن نیاز دارد تصور بکنید چه معجزهای خواهد شد اگر ما قدردانی صادقانه خود را به آنها تقدیم کنیم. ممکن است شما بگویید این کار اثر ندارد، مخصوصاً اگر طرف مقابل باهوش باشد. بله درست است البته که تملق در آدمها کمترین اثر را میگذارد، زیرا عمق ندارد. تملق خودخواهانه و مثل یک پول تقلبی است که بالاخره شما را جایی به دردسر خواهد انداخت. مسئلهای که ما از آن حرف میزنیم "تحسین" است و تحسین با تملق بسیار فرق دارد. تحسین صمیمانه است و تملق صمیمانه نیست. یکی از دل برمیآید دیگری از زبان. اگر کمی در مورد ظاهر و رفتار یک فرد فکر کنیم مسلما در او نکات مثبت و قابل تحسینی خواهیم یافت که ما را از تملقگویی بینیاز کند. ما باید شیوهی جدیدی از زندگی را یاد بگیریم که بر پایهی صداقت و صمیمیت است و آن تحسین و قدردانی صمیمانه است. تشویق صمیمانه و صادقانه خود را نثار دیگران کنید چرا که انسانها تشنهی دیده شدن و تایید هستند نه تملق و چاپلوسی.
•چرا دربارهی چیزی که خودمان میخواهیم با مردم حرف میزنیم؟
ممکن است شما عاشق توتفرنگی باشید ولی اگر به ماهیگیری بروید به سر قلاب کرم وصل میکنید نه توتفرنگی! چرا در ارتباط با دیگران هم از همین عقل سلیم استفاده نمیکنید؟ البته آدم همواره به چیزی که خود بخواهد علاقمند است و تا ابد هم علاقمند میماند، ولی دیگران تعهد ندادهاند از آن خوششان بیاید. بنابراین تنها راه نفوذ در دیگران اینست که به آنچه که آنها میخواهند علاقه نشان بدهیم و به آنها بگوییم چگونه میتوانند آن را بدست بیاورند.
شاید بخواهید کسی را تشویق کنید که برایتان کاری انجام دهد. قبل از این کار اندکی مکث کنید و از خود بپرسید:" چطور میتوانم در این شخص میل به انجام این کار را ایجاد کنم؟" چنین سوالی موجب میشود، بدون فکر به طرف موقعیتی هجوم نبریم و بیهوده در مورد خودمان و اهدافمان وراجی نکنیم. نگاه کردن از دید طرف مقابل و برانگیختن اشتیاق در او، به این معنا نیست که فرد کاری را انجام بدهد که فقط منافع طرف مقابل را در برداشته باشد. نه! در واقع ما با این کار باعث میشویم فرد عزت نفس خود را به دست آورده و فکر کند دنیا در چنگ اوست و کاری را انجام دهد که ما میخواهیم. از یاد نبرید این یک رابطهی دو طرفهی توأم با موفقیت خواهد شد.
•راهی ساده برای تاثیرگذاری اولیهی خوب
در یک مهمانی شام بزرگ، یکی از میهمانان خانمی بود که پول زیادی به ارث برده بود. او بسیار علاقه داشت روی همه تأثیر بگذارد. او برای پالتوی پوست، جواهرات و آرایشش حسابی خرج کرده بود، ولی کار اصلی را نکرده بود! بدخلقی و خودخواهی از صورتش میبارید. او یک چیز را نمیدانست و آن هم این که حالت چهرهی یک فرد بسیار مهمتر از لباسهایی است که به تن میکند. اعمال انسان بلندتر از کلماتش سخن میگویند و یک لبخند بسیاری از حرفها را میزند قبل از آنکه شما حرف زده باشید. آیا ما داریم از یک لبخند ساختگی حرف میزنیم؟ خیر. خنده ساختگی کسی را نمیتواند گول بزند. چنین خندهای مکانیکی است و آدم را بیزار میکند. ما داریم از تأثیر یک لبخند واقعی، لبخندی گرم که از درون انسان سرچشمه میگیرد حرف میزنیم. لبخندی که در بازار زندگی آدمها ارزش فراوانی دارد. افرادی که لبخند میزنند، میتوانند بهتر مدیریت کنند، درس بدهند، اجناسشان را بفروشند و کودکان سالمتری تربیت کنند. در لبخند بیشتر از اخم اطلاعات وجود دارد. برای همین است که تشویق نسبت به تنبیه ابزار موثرتری است. به خاطر بسپارید قدرت لبخند فوقالعاده زیاد است، حتی اگر طرف مقابل شما را نبیند. همهی انسانها دنبال سعادت و شادمانی هستند و فقط یک راه مطمئن برای پیدا کردن شادی وجود دارد و آن هم اینست که افکارتان را کنترل کنید.
شکسیپر میگوید:" در دنیا خوب و بد وجود ندارد. تفکر آدمی است که از چیزی بد یا خوب میسازد." این که شما چه دارید یا که هستید یا کجا هستید یا چه خواهید کرد، شما را خوشحال یا اندوهگین نمیکند. اغلب آدمها همانقدر خوشحالند که ذهنشان به آنها میگوید باش! بنابراین به شما توصیه میکنیم لبخند بزنید تا هرجا که میروید پیامآور خیرخواهی باشید.
برای اینکه روی بقیه تاثیر بگذارید به شما توصیه میکنم با حوصله به حرفهای دیگران گوش دهید. شاید دلتان بخواهد وسط حرف دیگران بپرید اما این کار درست نیست. بگذارید طرف مقابل تان از هرآنچه که خود دوست دارد صحبت کند و شما؟ سعی کنید یاد بگیرید شنوندهی خوبی باشید. چون اگر آرزو دارید آدم خوش صحبتی شوید پس باید آدمها را تشویق کنید دربارهی خود و کارهایشان با شما حرف بزنند. صحبت دربارهی علائق دیگران، برای هر دو طرف سودمند است.
در رفتار انسانی یک قانون بسیار مهم وجود دارد که اگر از آن اطاعت کنیم هرگز به دردسر نخواهیم افتاد. آن قانون اینست؛ همیشه کاری کن که دیگران احساس کنند آدمهای مهمی هستند. فلاسفه قرنها روی روابط بشری تحقیق کردهاند و از همه آنها یک نتیجهی مهم گرفتهاند. این نتیجه تازه نیست و به اندازهی تاریخ قدمت دارد. زرتشت دوهزار و پانصد سال پیش در ایران همین اصل را به پیروانش تعلیم داد. کنفوسیوس در بیست و پنج قرن قبل همین اصل را به مریدانش آموخت. و عیسی مسیح که گفت:"هر آنچه که بر خود نمیپسندی بر دیگران هم مپسند." شما دنبال تایید کسانی هستید که با شما در ارتباطند و برای شما باارزش هستند چون میخواهید به ارزش واقعیتان در نزد آنها پی ببرید. شما به احساس مهم بودن در دنیای کوچک خود نیاز دارید. در واقع همهی ما اینطور هستیم. پس در روابط خود این قانون طلایی را رعایت کنید که میگوید؛ همهجا و همه وقت، همان چیزی را به دیگران بدهید که دلمان میخواهد به ما بدهند.
بیشتر بخوانید: آشنایی با قدرت ذهن
برای این که در حین صحبت مخاطب را تحت تاثیر قرار دهید، صحبت خود را با دیگران را با بحث در مورد اختلاف نظرهایتان شروع نکنید، بلکه برعکس، روی موضوعاتی که دربارهی آنها توافق دارید تأکید کنید و بر تأکیدتان تکیه کنید. یک خطیب واقعی پاسخهای "بله" زیادی را دریافت میکند. پاسخ مثبت، روند روانشناسانه مثبتی است که خواننده را به سمت مسیر مثبت هدایت میکند، درست مثل هدایت یک توپ در زمین بازی. اگر توپ را به مسیر غلطی بفرستید باید برای اصلاح مسیر آن انرژی مضاعفی را صرف کنید. تکنیک دریافت بله بسیار ساده است. ظاهراً آدمها در مخالف با دیگران به نوعی احساس مهم بودن میکنند. بنابراین آدمها اصلا دوست ندارند اطلاعاتی را دریافت کنند که حوصلهشان را سر میبرد و در غیر این صورت با شما شدیداً مخالفت خواهند کرد. بهتر است از آنها سوالاتی بپرسید که مطمئنید جوابش بله است و در نهایت آنها را به مرحلهای بکشانید که فوراً بله بله بگویند. تکنیک سقراطی یا همان دریافت جواب "بله" پشت سر هم، سرانجام باعث خواهد شد شما سر همان چیزی که خودتان میخواستید با مخاطبتان به توافق برسید. چینیها در این مورد ضربالمثل معروفی دارند که میگوید:" کسی که آرام راه میپیماید، تا دورها میرود."
به یاد بسپارید احتمال دارد دیگران بکلی اشتباه کنند، ولی خودشان اینطور فکر نمیکنند. آنها را سرزنش نکنید. هر احمقی میتواند اینکار را بکند. سعی کنید حرفشان را بفهمید. و بدانید برای اینکار باید خیلی صبور باشید. لحظهای تأمل کنید و ببینید چطور به مشکلات خود اهمیت میدهید در حالیکه مشکلات دیگران کمترین اهمیتی برای شما ندارد. اگر کمی بیشتر فکر کنید به صراحت در خواهید یافت که دیگران هم دقیقاً همین طوری هستند، یعنی هرکس به مسائل خودشان بیشتر از مسائل شما فکر میکنند. موقعی که مشکلات به انسان هجوم میآورند، شاید دیدن مسائل از دید دیگران حرص آدم را دربیاورد. بسیار زمان میبرد تا شما به این مرحله برسید اما مطمئن باشید وقتی یاد بگیرید مسائل را از دید دیگران ببینید به بهترین نتایج در روابط خود دست خواهید یافت.
موضوع جالب دیگری که وجود دارد اینست که این روزها باید نمایشی عمل کرد. بیان حقیقت به تنهایی کافی نیست. باید حقیقت را روشن، جالب و دراماتیک بیان کرد. باید از هنر نمایش استفاده کنید. همان کاری که تلویزیون، برای جلب توجه مخاطبان انجام میدهند. شما میتوانید به تجارت یا هر یک از جنبههای زندگی خود حالتی درماتیک بدهید. این مسئله در طراحی آگهیهای تلویزیونی به خوبی رعایت میشود. یک شب جلوی تلویزیون بنشینید و آنچه آگهیدهندگان انجام میدهند را تجزیه تحلیل کنید. آنها چهرههای خندان و خوشحالی را نشان میدهند و به ببینده القا میکنند با خرید محصولات خاصی از منافع بسیاری بهرهمند هم خواهد شد و همین ناخودآگاه مردم را ودار به خرید محصول میکند.
در آخر همیشه به یاد داشته باشید؛ آدمهایی که یاد گرفتهاند یک قطره عسل بیشتر از یک بشکه زهر مگس جمع میکند، بیش از پیش میدانند که مهربانی و دوستی چه تاثیر خارق العادهای میتواند در روابط انسانی و تاثیری که روی دیگران میگذارند داشته باشد.
مطالبتان خیلی جذاب بود