جدیدترین مطالب

مطالب ویژه مجله اینترنتی رایامگ

پیوندها

محبوب ترین مطالب رایامگ

10 تله ذهنی که باید بشناسید!

author منتشر کننده
بدون نظر 1 0
10 تله ذهنی که باید بشناسید!

کافیست تنها چند دقیقه پای تلویزیون بنشینیم تا چنین تیتر های خبری را ببینیم:

پدری که دخترش را سر برید، میانگین قیمت ملک در تهران، زلزله در فلان جا، ..... آیا واقعا نیازی است که همه این موارد را بدانیم؟ ما به طرز اعجاب آوری، بمباران اطلاعاتی می شویم اما از آن عجیب تر این است که اطلاعات کمی داریم. شاید برایتان این سوال پیش بیاید که چرا؟

چرا نباید اخبار را دنبال کنیم؟

چون دو قرن پیش یک قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان اخبار خلق کردیم. اخبار برای ذهن مانند قند است و برای بدن نه تنها اشتها آور است بلکه هضم آسانی دارد اما در درازمدت برای بدن بسیار مخرب است. اگر دنبال یک چالش جدید برای زندگی خود می گردید و می خواهید کمی تغییر و تحول در زندگیتان ایجاد کنید؛ خواندن و شنیدن اخبار را برای خود ممنوع کنید، حق اشتراک روزنامه ها و مجلات را لغو کنید و به طور کلی از شر هر گونه رادیو و تلویزیون و دیگر اخبار رسان خلاص شوید! یادتان باشد که از اپلیکیشن هایی که روی گوشی شما وجود دارند و حامل اخبار هستند غافل نشوید و آن ها را هم حذف کنید.

چند هفته اول قطعا سخت است و فکر می کنید چیز خاصی را دارید از دست می دهید اما بعد از مدتی به این جریانات عادت می کنید و متوجه می شوید که افکاری صریح تر، دیدی ارزشمند تر و زمان بسیار بیشتری برای زندگیتان دارید. خبر خوب این است که حتی می توانید تصمیمات بهتری بگیرید.

و بهترین نکته چیست؟ بله! شما هیچ چیزی را از دست نمی دهید. دلایل زیادی برای دوری از اخبار وجود دارد؛ اولین دلیل آن این است که مغز شما به انواع اطلاعات واکنش های نامتناسبی نشان می دهد. این اخبار جنجالی، غافلگیر کننده و پر سر و صدا هستند و واکنش مغز را تحریک می کنند چرا که پر از جزئیات اند و مدام در حال تغییر هستند. در حالی که اخبار اگر شامل اطلاعات خشک و فرآوری نشده باشند، آرامش بخش خواهند بود اما تولید کنندگان اخبار از این موضوع به نفع خودشان بهره می برند و داستان هایی هیجان انگیز و پر زرق و برق می سازند تا توجه ما را جلب کنند.

به شیوه کار آن ها دقت کنیم: آگهی دهندگان، فضایی را می خرند و بنابراین بودجه اخبار را به شرطی تامین می کنند که تبلیغاتشان دیده شود. نتیجه چیست؟ اینکه هر نکته ظریف و پیچیده و انتزاعی و عمیقی باید همواره حذف شود به رغم اینکه این نکات هستند که به زندگی ما مربوط می شوند.

در نتیجه این میزان مصرف اخبار، نقشه ذهنی اشتباهی از ریسک ها و تهدید هایی است که در عمل همیشه همراهمان است. دوم اینکه این اخبار نامربوط اند و در مدت زمان کمی، هزاران هزار خبر کوتاه به گوش ما می رسد. با خودمان صادق باشیم! کدامیک از آن ها کمک کرده تا بهتر تصمیم بگیریم؟ کدامیک برای زندگی و شغل و کار ما کمک کننده بوده؟ اگر این خبر را نمی دانستی چه اتفاقی می افتاد؟

این سوال را از چندین نفر می توانیم بپرسیم و مطمئن باشید که نهایتا چند نفر می توانند بگویند این اخبار به آن ها کمک کرده است. سازمان های خبری تاکید می کنند که اطلاعاتشان به ما مزیت رقابتی می دهد اما در دنیای واقعی میزان مصرف خبر نمایانگر یک وضعیت نامطلوب رقابتی است. اگر اخبار واقعا به پیشرفت مردم کمک می کرد، خبرنگاران باید در راس هرم درآمدی قرار می گرفتند در حالی که این قشر از جامعه چنین وضعیتی ندارند.

سوم اینکه خواندن اخبار وقت تلف کردن است. یک آدم معمولی نصف روز در هفته را صرف خواندن مطالب مربوط به روابط عاشقانه می کند. برای مثال حملات تروریستی سال 2008 که در بمبئی رخ داد را در نظر بگیرید؛ تروریست ها برای عطش مطرح شدن اسمشان دویست نفر را کشتند. و آنگاه حساب کنید که چند میلیون نفر، چه زمانی را برای خواندن این اخبار صرف کردند؟

حال که صحبت از اخبار و تبلیغات است؛ ببینیم که چرا تبلیغات تاثیر گذارند؟

جنگ های مثال خوبی برای نشان دادن تاثیر تبلیغات بر مردم هستند. این تبلیغات چنان می توانند حس میهن دوستی را در فرد سرشار کنند که می توانند تا سر حد فدا کردن جانشان پیش می روند. در این جا با پدیده ای به نام اثر خفته مواجه هستیم؛ کارل هاولند روان شناس که تحقیقات زیادی در این زمینه انجام داده است می گوید که منبع یک استدلال از خود آن دلایل زودتر از حافظه ما پاک می شود و این بهترین و خلاصه ترین تعریف از اثر خفته است. به بیان دیگر، مغز به سرعت فراموش می کند اطلاعات را از کجا آورده اما با این حال خود پیغام را دیر تر پاک می کند یا حتی ممکن است باقی بماند. از این رو، هر دانسته ای که از یک منبع غیر معتبر ناشی می شود به مرور در ذهن ما اعتبار می گیرد و نیروی بی اعتبار کنند خیلی زودتر از خود پیغام از میان می رود.

هر انسان منطقی ای باید تبلیغات را آنگونه که هست بشناسد و به صورت مناسب آن را دسته بندی کند و از آن در ذهن خود سلب صلاحیت کند اما همه ما به عنوان یک بیننده آگاه و هوشیار این گونه تبلیغات، نمی توانیم همیشه این کار را به خوبی انجام دهیم.

برای خنثی کردن اثر خفته چه کاری می توانیم بکنیم؟ اول اینکه هیچ دخالت بی جایی را قبول کنیم حتی اگر به نظرمان از روی خوش قلبی باشد. با این کار، تا حدی زیادی از خودمان در برابر اطلاعات بیهوده محافظت می کنیم. دوم همان طور که از طاعون و ایدز پرهیز می کنیم، باید از منابعی که پر از تبلیغات اند هم دوری کنیم. ما خوشبختانه در دورانی زندگی می کنیم که هنوز کتاب ها بدون تبلیغات اند.

سوم تلاش کنیم که منبع هر استدلال را به خاطر بسپاریم و بدانیم که این موارد نظرات چه کسانی هستند و چرا فلانی چنین نظری دارد؟ در اینجا باید مثل یک باز پرس قضیه را بررسی کنیم و ببینیم که این حرف به نفع کیست و برای چه کسی سود در میان دارد؟ این کار ها بسیار سنگین هستند و سرعت تصمیم گیری را کند خواهند کرد ولی کمک می کنند تا تصمیم گیری درست از آب در بیاید.

10 تله ذهنی که باید بشناسید!

کسی که چکش به دست دارد فقط میخ را می بیند!

اگر تنها ابزاری که در دست داشته باشی چکش باشد، همه مشکلات شما میخ خواهد بود. این را مارک تواین گفته است. چارلی مانگر، شریک تجاری وارن بافت، این اثر را بعد از تواین، مردی با تمایل به چکش زدن نامید؛ اما این روشی کاملا فاجعه آمیز برای فکر کردن است و ما باید مدل های چندگانه ای داشته باشیم که بتوانیم از چند زاویه به آن فکر کنیم.

برای مثال جراحان حتی اگر هم بتوانند بیماران را به شیوه ای مسالمت آمیز مداوا کنند، می خواهند همه مشکلات را با چاقوی جراحی حل کنند. به طور خلاصه اگر از کسی راجع به چیستی یک مشکل خاص بپرسی، معمولا آن را به حوزه مهارت خود مرتبط می کند. این کار چه ایرادی دارد؟

خوب است که هر حرفه ای به آنچه می داند پایبند بماند اما تغییر شکل حرفه ای زمانی خطرناک می شود که مردم فرآیند های تخصصی خود را در حوزه ای به کار ببرند که به آن تعلق ندارند. برای مثال در روابط ممکن است مادر هایی را ببینید که با همسرانشان نیز مثل بچه برخورد می کنند. متاسفانه مغز، کامپیوتر مرکزی نیست. بیشتر شبیه یک چاقوی همه کاره است که توانایی های مشخصی دارد. متاسفانه این چاقو های جیبی ما کامل نیستند و ما تنها از طریق تجارب زندگی و مهارت های حرفه ای خود تا همین الان تنها صاحب چند تیغه شدیم. اما برای تجهیز بهتر خودمان باید تلاش کنیم تا دو سه ابزار دیگر به خزانه مان اضافه کنیم و دنیا را از جنبه های دیگری نیز ببینیم. برای این کار باید کمبود های خودمان را پیدا کنیم و برای متعادل کردن آن ها روش ها و دانش های مناسبی را بیابیم.

به طور میانگین، یک سال طول می کشد تا به مهم ترین ایده های یک حوزه جدید مسلط شویم و البته که این زمان ارزشش را خواهد داشت. با این کار، چاقوی جیبی ما بزرگ تر و همه فن حریف تر می شود و تفکراتمان هم زیرکانه تر خواهد شد.

چرا انقدر مسئولیت می پذیریم؟

اگر هر روز صبح فهرستی از کار هایی که باید انجام بدهید، بنویسید احتمالا متوجه این قضیه شده اید. هر چند وقت یک بار می توانید تا پایان روز همه کار ها را انجام بدهید؟ همیشه؟ یک روز در میان؟ برای تقریبا همه ما این مسئله پیش می آید که نهایتا بتوانیم ماهی یک بار تمامی کار های نوشته شده را به خوبی انجام دهیم. به عبارت دیگر ما موجوداتی هستیم که دائما بیش از حد مسئولیت می پذیریم. علاوه بر این، مشکل آن جایی بزرگتر می شود که برنامه ها به طرز نامعقولی بلند پروازانه اند.

اگر به تازگی در حال تغییر سبک زندگی خود هستید و با روش های کاربردی و اصولی برنامه ریزی آشنا نیستید، اشکالی ندارد اما اگر مدت هاست که برنامه ریزی می کنید قطعا تا الان با توانایی های خود کاملا آشنا هستید و بعید است که آن ها را زیادی تخمین بزنید. همه ما در سایر زمینه ها، از تجربه هایمان استفاده می کنیم اما چرا هنگامی که به برنامه ریزی می رسیم؛ هیچ چیزی در دستمان برای یادگیری نیست؟ خطای برنامه ریزی در مسائل کاری و علمی و سیاسی که مردم به صورت گروهی کار می کنند بیشتر خودش را نشان می دهد. این گروه ها معمولا طول زمان کار و منافع را بیش از حد و از طرفی، هزینه ها و ریسک ها را کمتر تخمین می زنند.

ما به دلیل تفکرات رویا پردازانه مان عموما برنامه ریز های خوبی نیستیم و از سوی دیگر، بیش از حد بر پروژه تمرکز می کنیم و مسائل بیرونی را در نظر نمی گیریم. بیشتر اوقات این اتفاقات غیر قابل پیش بینی، برنامه ریزی های ما را خراب می کند. این نکته در برنامه ریزی های روزانه هم صدق می کند:

در یک روز آرام، یک اتفاق نادر و غیر منتظره می افتد؛ برای مثال باتری ماشین خراب می شود و به همین سادگی برنامه ریزی ای که کردی بر هم می خورد.

10 تله ذهنی که باید بشناسید!

بیشتر بخوانید: ماشین هدفیاب درون چگونه کار می کند؟

چرا در برابر گزینه های دیگر کور می شویم؟

بر خلاف وارن بافت، سیاستمداران معمولا قربانی کوری در برابر گزینه های دیگر می شوند. وارن بافت، سرمایه گذار مشهور، این طور عمل می کرد که در هر زمانی، هر قراردادی را با قراردادی که بعد از آن از بقیه بهتر بود مقایسه می کنیم، حتی اگر این کار منجر به ادامه کاری که هم اکنون می کنیم بشود.

فرض کنید که قرار است در محل سکونت شما یک ورزشگاه ساخته شود؛ احتمالا شما هم مانند تمامی ساکنین خوشحال خواهید بود و فکر می کنید که وجود یک ورزشگاه در یک زمین خالی بهتر از خالی ماندن آن زمین است اما این طرز فکر یکی دیگر از تله های ذهنی است! شما باید این ایده ساخت ورزشگاه را با تمام ایده های دیگری که به خاطر ساخت این ورزشگاه، غیر قابل اجرا خواهد شد مقایسه کنید. شاید متوجه شوید که ساخت مدرسه در منطقه شما، بهتر و کارآمد تر از ساخت یک ورزشگاه در این منطقه بوده است.

حال به یک سوال دیگر پاسخ دهید. فرض کنید توموری در بدن شما قرار دارد که اگر در بدن باقی بماند تا پنج سال آینده قطعا خواهید مرد و پزشک به شما می گوید با عمل جراحی و از بین بردن آن تومور، می توانید به زندگی خود ادامه دهید اما این عمل جراحی ساده نیست و خطرات زیادی می تواند داشته باشد. شما کدامیک از گزینه ها را انتخاب می کنید؟

مرگ حتمی در پنج سال آینده یا پذیرفتن یک ریسک پنجاه درصدی برای جراحی؟

اگر شما یکی از گزینه های بالا را انتخاب کردید بهتر است برگردید و مجدد این تله ذهنی را بخوانید چرا که اگر بخواهید در برابر گزینه های دیگر کور نباشید باید از پزشک بپرسید که آیا روش دیگری هم وجود دارد و کار دیگری از دستشان بر می آید یا خیر؟

بیشتر بخوانید: معرفی کسب و کار ها
بیشتر بخوانید: ثبت و معرفی کسب و کار خود در رایا مگ

دیدگاه

دیدگاه خود را وارد نمایید

جدیدترین مطالب مجله اینترنتی رایامگ

معرفی کسب و کار خود
خبر نامه مجله اینترنتی رایا مگ

با عضویت در خبرنامه رایا مگ از جدید ترین مقالات آگاه شوید