در این مقاله میخواهیم درباره یک موضوع مهم جامعه یعنی بیکاری جوانان حرف بزنیم. این موضوع بیکاری امروزه تبدیل به یک خلل عمیقی در همه بخشهای جامعه شده است. حالا به نظر شما راهکار چیست؟ آیا باید دست روی دست بگذاریم، تا اوضاع بیکاری هر روز از دیروز بدتر شود؟ خب به طور قطع خیر. اما راهکار چیست؟ با ما تا انتها همراه باشید، تا به شما راهکارهایی در جهت پیدا کردن یک شغل دلخواه را به شما بگوئیم. اما قبل از آن درباره اینکه چرا جوانان امروزی بیکاراند کمی صحبت میکنیم. پس با ما همراه باشید.
چرا جوانان امروزه کار پیدا نمیکنند؟
به پدران و پدر بزرگان خود خود دقت کنید. آنها در حدود ۳۰ الی ۷۰ سال پیش از هر جایی و در هر شرایطی پول در میآورند. زندگیها هم به این صورت بود که فقط یک نفر کار میکرد و بقیه از حقوق همان یک نفر زندگی را میچرخاندند. نکته جالب اینجاست که خانوادهها هم اغلب پرجمعیت بودند. مثلا هر خانواده بین ۱۰ تا ۱۲ اعضا داشت. حالا با وجود این اعضای بالای خانواده که اغلب با تعداد فرزندان بالا هم مملو میشد، تازه پدر بزرگ و مادربزرگ هم بیشتر اوقات با خانواده فرزندانشان زندگی میکردند. یعنی بخواهیم با تعداد حساب کنیم، پدر بزرگ و مادر بزرگ به همراه نوهها و خود پدر و مادر دست کم ۱۵ نفر میشوند. حالا نکته جالب اینجاست که همه این افراد فقط با یک حقوق زندگی میکردند و بسیار هم خوشحال بودند! اما پس چرا امروزه اینگونه شده؟
امروزه هر خانواده نهایتا تا ۳ فرزند دارد و مادربزرگ و پدربزرگ هم نزد فرزندانشان زندگی نمیکنند. نکته جالب کار اینجاست که در شهرهای بزرگ اغلب مادر هم به سر کار میرود اما دریغ از یک زندگی شاد! اما چرا ؟ چرایی زندگی نابه سامان امروزی ریشه در مسائل مختلفی دارد که ما این ریشهها را در تیتر بعدی برایتان کاملا بازگو میکنیم، اما قبل از آن خوب است، بیکاری را در سطح عادی بررسی کنیم.
جوانان امروزه اغلب تحصیلات بالایی را فرامیگیرند، یعنی اغلب حداقل تا مقطع کارشناسی را در پیش میگیرند. در ضمن این را به هم به یاد داشته باشید که اغلب جوانان و به خصوص دخترها این هزینه تحصیل تا کارشناسی را خانوادشان میپردازد. حالا اگر پسر هم به سر کار نرود و تا مقطع بالای تحصیلی خرج را پدر و مادرش بخواهند قبول کنند، دیگر واقعا نمیشود از آن پسر انتظار داشت که در زیر ۲۵ سالگی یک زندگی را بچرخاند. بنابراین یکی از دلایل بیکاری جوانان تحصیل تا سنین بالا است. برای مثال در قدیم پسر۱۶ ساله شاغل محسوب میشد اما الان ۲۵ ساله هم شاغل رسمی به حساب نمیآید. اما منظور از شاغل رسمی چیست؟
نکته حائز اهمیت این است که در ابتدا تعریفی از شغل داشته باشیم. شغلها امروزه تعریف دیگری دارند. برای مثال کسانی که در شبکههای اجتماعی کار میکنند، من جمله کسانی هستید که در گذشتهای نه چندان دور اصلا جایگاهی در بین مردم نداشتند. اما امروزه بسیاری از کارها با اینترنت خلاصه میشود. از دیگر نکاتی که باید بدانید این است که کسی که در اینستاگرام فعالیت میکند، برای جوانان امروزه شاغل محسوب میشود، اما در گذشتهای نه چندان دور ما به این افراد شاغل نمیگفتیم، چراکه به نظر نسل قدیمی بلاگر فقط وقتش را تلف میکرد.
پس یکی از دلایلی که ما میتوانیم بیکاری جوانان امروزه را تعبیر کنیم، فرق بین کارهای گذشته و الان است. جالب هست بدانید حتی در ایران هم تعداد زیادی از افراد وجود دارند که کارشان تنها با اینترنت میچرخد و از قضا درآمد خوبی هم دارند، در حالی که میانسالان این افراد را بیکار خطاب میکنند! پس جوانان امروز کار هم میکنند اما کارشان با گذشته فرق کرده است.
مبحث بعدی که بیکاری جوانان امروزی را تعریف میکند، موضوعی به نام فرار از مسئولیت است. جوانان امروزی این موضوع را درک نمیکنند که باید مستقل شوند و میگویند که خانواده باید خرج ما را در هر سنی متقبل شود که این طرز فکر جوان بسیار اشتباه است. چراکه این معضل فقط در ایران دیده میشود و بیکاریهای اینچنینی در خارج از ایران نیست و در خارج از ایران و به خصوص کشورهای غربی بچهها از سنین پایین ۱۵ الی ۱۶ سالگی کار میکنند و از ۱۸ سالگی به بعد هم به طور کامل مستقل میشوند. پس بیکاری ریشه در طرز فکر اشتباه هم دارد. اما طرز فکرهای اشتباه هر دو نسل پیر و جوان ریشه در چه عواملی دارد؟
ریشه بیکاری جوانان ایرانی
در فوق درباره علل بیکاری گفتیم، اما در ادامه میخواهیم درباره ریشه بیکاری حرف بزنیم. ببینید اولین ریشه بیکاری دقیقا همان موضوعی است که همه از آن مطلع هستیم و این موضوع اوضاع اقتضادی نابه سامان است. این مبحث اوضاع اقتصادی نابه سامان که بسیاری هم این روزها از نالان هستند خود ریشه در عوامل بسیاری من جمله تحریمها و همچنین مدیریت نادرست برخی از مسئولین دارد. البته باز هم بهبود ریشه اقتصادی با مدیریت درست و رفع تحریمها به حالت عادی برنمیگردد و مشکلات دیگری هم هست.
من جمله مشکلاتی که باز هم ریشه در بیکاری میزند، فرهنگ غلط، که کار عیب هست، میباشد. در واقع هر فردی حاضر نیست که حتی در شرایط سخت برخی از کارها را بپذیرد. این ریشه در دیرینه ما هم دارد، چرا که از گذشته تا به حال نسلهای ما برای برخی از کارها احترام قائل نبودند و پس بیکاری را به گرفتن کارهایی مانند نظافتچی بودن ترجیح میدادند. گویا همه حس میکنند که باید پشت میز بنشینند تا پول بگیرند، در حالی که این فکر کاملا خطا هست.
علاوه براین بسیاری از خانوادهها هستند که فکر میکنند، هنوز در این عصر حاضر هم دخترانشان نباید کار کنند و یا حتی با سر کار برود. خب با اینکه این زنها خانه دار محسوب میشوند، اما در نهایت در آمار دولتی، ما آنها را بیکار به حساب میآوریم. حالا اگر این زنها و دخترها تحصیل کرده و بیکار هم باشند ، این در جامعه جهانی میتواند، یک آمار فاجعه بار باشد. البته این آمار فاجعه بار بیشتر برای کشورهای غربی در واقع فاجعه است و ما خیلی یک زن را ملزم به کار بیرون نمیبینیم.
پس این فرهنگ که مرد نان آن نور خانواده هم هست، ریشه در بیکاری بسیاری از زنان ایرانی دارد. حالا باز کار به اینجا هم ختم نمیشود و بسیاری از خانوادهها با وجود وضع بد معیشتی خانواده ولی خانمها را به محل کار نمیفرستند. این موضوع درست است که در نهایت در بعضی مواقع به نفع زن تمام میشود، اما این امکان وجود که فرزندان خانواده از معیشت خوبی بهرهمند نشوند.
بیشتر بخوانید: آشنایی با ناپلئون هیل
از دیگر مشکلات ما و جامعه ما متاسفانه ریشه در تن پروری دارد. شما اگر آمار و ساعات مفید کارکرد مردم کشورهای پیشرفته را با ایران مقایسه کنید میفهمید که مردم ما واقعا خیلی دل به کار نمیدهند. پس بیکاری متاسفانه ریشه در تن پروری هم دارد. بر طبق یک آماری که از سمت یکی از مراکز معتبر پخش شده بود، میانگین کار مفید ایرانیان را دو دقیقه در روز خواند! حالا اینکه این آمار تا چه حد درست بوده است، واقعا نمیدانیم؛ اما اینکه مردم ایران در کار کردن تنبلی میکنند، امری انکار ناپذیر است. پس این نوع بیکاری ریشه در تن پروری هم دارد. زیرا شرکتهای خصوصی عمدتا کسی که شانه از کار خالی میکند را به هیچ وجه نمیپذیرند.
ریشه بعدی بیکاری جوانان، عمدتا از کمال طلبی نشات میگیرد. موضوع کمال طلبی یک موضوع روانشناختی بسیار جدی است، که تعداد بسیار زیادی درگیر آن هستند. کمال طلبی در افراد گاهی به حدی غلبه میکند، که فرد نهایتا به یک آدم کاملا مغلوب و تنها تبدیل میشود. اگر شما هم از این دسته افراد هستید باید به شما بگوییم که اگر این حس در شما قوی است، حتما آن را درمان کنید. افراد کمال طلب در زندگی کاری آنها روال به این شکل است که از همان ابتدا بدون هیچ تلاشی، کاری پر درآمد میخواهند. یا اینکه حاضر نیستند برای به دست آوردن پول دست با هرکاری بزنند. پس افراد کمال طلب در نهایت زندگی کاری و حتی زندگی اجتماعی خیلی پرشوری نخواهند داشت. حالا به نظر شما با این وجود چند درصد مردم ایران کمال طلب هستند؟
ریشه بعدی بیکاری انرژی منفی و فوجی از حرفهای نه چندان خوشایند است که در بین مردم دست به دست میشود. برای مثال این افراد قبل از اینکه رشتهای را آغاز به خواندن کنند، به صورت مداوم از این حرف میزنند که این رشته در نهایت بیکاری را در پی دارد. در حالی که اینگونه نیست و در تمام رشتهها با تلاش و فکر میشود، به درجات عالی از درآمد رسید. برای مثال شخصی تعریف میکرد که رشتهاش چوب بوده و وقتی این رشته را آورده همه به او خندیدهاند در حالی که او در حاضر یک تولیدی بزرگ دارد و بسیاری از اشخاصی که به او میخندیدند هم برای او کار میکنند.
پس این موضوع منفی نگری هم از مباحثی است که متاسفانه جامعه ما را گریبان گیر کرده. برای مثال شما دیدهاید که پسران جوان مرتبا از وضعیتی گلایه دارند که نمیتوانند با این وضع خانواده تشکیل دهند و اگر بخواهند حتی ازدواج هم کنند، دیگر بچه دار شدن برایشان غیر ممکن خواهد بود. بله درست است که حرف این پسرهای جوان درست است، اما آیا با ناله کردن میشود، کار را درست کرد؟ خب به طور قطع خیر. جالب است بدانید، دخترها هم به کسانی که مرتب از زندگی شکایت دارند، معمولا جواب رد میدهند. در واقع دخترها معمولا پسرانی را برای ازدواج انتخاب میکنند که توانایی اداره کردن زندگی خود و بچههای خود را داشته باشند.
به پایان یکی دیگر از مقالات مربوط به اجتماع و اوضاع اجتماعی رسیدیم. جالب است بدانید که این نوع مقالهها معمولا همان حرفهای هستند که اغلب مردم درسختنهایشان میزنند، اما کمتر کسی حاضر به خواندن مطلبی در این زمینه ها است. برای همین همیشه مشکلات بدتر میشوند بدون اینکه کسی بخواهد راه حلی برایش پیدا کند. اما حالا شما جزء این افراد نباشید و با خواندن مطالب اجتماعی مثل همین موضوع بیکاری سعی کنید که به اوضاع خودتان و اوضاع اجتماع کمک کنید. به یاد داشته باشید مبحث بیکاری از موضوعاتی است که همه با آن درگیر هستیم و در پی این درگیری ممکن است، بسیار از نظر روحی آسیب ببینیم. گفته میشود جوانان بیکار احتمال اینکه به انواع مریضیهای روحی دچار بشوند، بسیار زیاد است. علاوه بر این گفته میشود بیکاری در نهایت موجب موجی میشود که فرد احساس بیهودگی مطلق در وجودش حاکم شود. حالا آیا به نظر شما نباید چاره ای اندیشید؟