در همین ابتدای صحبت از شما میخواهیم که تا انتها ما را همراهی کنید چرا که قرار است یکی از بیماریهایی که ریشه روانی دارد را به شما معرفی کنیم. سندرم ایمپاستر یا نشانگان خودویرانگری یک پدیده روانی است که در آن افراد نمیتوانند موفقیتهایشان را بپذیرند. بر خلاف آنچه شواهد بیرونی نشان میدهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده، خود فرد تصور میکند که لیاقت موفقیت را ندارد و فریبکار است! فرد مبتلا به این نشانگان، موفقیت خودش را در نتیجه خوششانسی، زمانبندی خوب یا فریب دادن دیگران میداند و این موضوع که فرد باهوش یا تلاشگر است توسط خودش مورد پذیرش قرار نمیگیرد.
این موضوع برای نخستین بار به وسیله روانشناسان در مقاله ای مطرح شد و برآورد میشود که حدود ۷۰ درصد از انسانها، نشانههایی از آن در زندگی خود دارند. محققین آن را به عنوان مسئله مؤثر بر زنانی تعریف کردند که علیرغم جایگاه تحصیلاتی و حرفهای برجسته خود، مصر هستند که هیچ استعدادی ندارند و هر کسی را که غیر از این میاندیشد، نادان میدانند. اما بسیاری از زنان موفق نسبت به اجرای خوب کار خود اضطراب دارند. دکتر سندی مان، استاد روانشناسی دانشگاه مرکزی لنکشر در بریتانیا، سه ویژگی اصلی سندرم ایمپاستر یا نشانگان خودویرانگری افراد موفق را چنین بیان میکند:
اولین خصوصیت آن این است که شخص مبتلا گمان میکند دیگران تصوری اغراقشده و بیشاز اندازه از تواناییها و مهارتهای آنها دارند، تصوری بسیار بزرگتر از آنچه خود فرد از خودش دارد. دومین ویژگی این است که شما در هراس شدیدی هستید که دستتان رو شود و دیگران فکر کنند در مورد تواناییهای خود آنها را فریب دادهاید. سومین ویژگی این است که به طور مداوم موفقیتهای خود را با عوامل بیرون از توانایی و مهارت خودتان مقایسه و اندازهگیری میکنید و میسنجید. هانی لنکستر جیمز، روانشناس میگوید: «تجربه داشتن سندروم ایمپاستر مانند این است که در تمام عمر با این ترس و نگرانی زندگی کنیم که دیگران ما را فریبکار بدانند و روزی بفهمند که در حد انتظارات و توقعات آنها نبودهایم.»
علائم سندروم خودویرانگری
این سندروم نیز همانند بسیاری از اختلالات، نشانه هایی دارد، که برای درمان و برطرف کردن آن نیازمند شناسایی آن علائم هستید. که در ادامه به برخی از آن ها اشاره خواهد شد:
1- کمبود اعتماد به نفس:
به این دلیل که اعتماد به نفس در این افراد پایین است و متأسفانه به ظرفیتها و مهارتهای خود ایمانی ندارند، موفقیتهای بیشتر برای آنها دردسرهای بیشتری به بار میآورد؛ زیرا به میزان نگرانی آنها اضافه خواهد شد و همیشه مضطرب و نگران هستند، مبادا بالاخره دیگران درباره عدم کفایت ایشان چیزی بفهمند!
2- نگرانی برای انجام مسئولیتها:
اغلب افرادی که به این بیماری مبتلا هستند، از پذیرفتن مسئولیتهای بیشتر پرهیز میکنند، زیرا میترسند از عهده تمامی کارها به خوبی برنیایند و نگران این هستند که مبادا کارفرما خواسته بیشتری از اینها نداشته باشد. حس میکنند اگر وظایف و مسئولیت بیشتری به عهده بگیرند، به اندازه کافی تمرکز ندارند که همه را به خوبی انجام دهند و کیفیت کارهای آنها پایین میآید. فرد خودویرانگر از این که درخواست ارتقا شغلی بدهد امتناع میکند، زیرا فکر میکند مهارتهای فعلی او جوابگوی مسئولیتهای بیشتر نیست و از عهده آن برنخواهد آمد. حتی آنها باور ندارند شایستگی دریافت حقوق بیشتری دارند، بنابراین بندرت مشاهده میکنید که بخواهند سطح شغلی خود را ارتقا بدهند یا درخواست سمت بالاتری برای خود داشته باشند.
3- انکار موفقیت:
بیایید در رابطه با انکار کردن موضوع مهمی همچون موفقیت صحبت کنیم و به طور کامل روند آن را توضیح دهیم. در حقیقت می توان گفت که نقطه ضعف افراد مبتلا در خودباوری منجر به این میشود که به طور مداوم احساس کنند باید بیشتر و بیشتر تلاش کرده تا به مرحله موفقیت برسند و نمیتوانند دست آوردهای فعلی خود را باور کرده و به چشم موفقیت به آن نگاه کنند. این عامل باعث میشود هرگز به سطح رضایتمندی از خود و توانایی و پیشرفت خود نرسند، در حالی که دیگران پیشرفت آنها را میبینند و تعریف میکنند اما متأسفانه هیچ تأثیری در تغییر باور آن ها نسبت به خودشان ندارد. با مشاهده این موارد لازم است برای درمان با مشاوره تلفنی فردی تماس حاصل نمایید.
4- فرسودگی روانی:
این افراد بخاطر تلاش مداوم جهت موفقیت و عدم رضایت از آنچه انجام میدهند، به یک مبارزه دائمی بینتیجه دست میزنند که عملکردی شبیه خودتخریبی است و باعث میشود از زندگی لذت نبرند و دائم نگران شکست خوردن هستند و هرگز پتانسیلها و قابلیتهای خود را نمیبینند. از دیگر نشانهها و ضررهای این سندورم، احساس گناه و عذاب وجدان است که این اشخاص نسبت به خود دارند. نگاه کمبود و بیکفایتی در آنها در جاهای حساس شغلی باعث ضررهای جبران ناپذیری میشود. رفتار این افراد باعث میشود شایستگیهایشان نادیده گرفته شود و زندگی حرفهای آنها بخاطر نقاط ضعف شخصیتی که دارند، محدود شود. این پروسه در نهایت باعث از دست رفتن انگیزه برای ادامه و فرسودگی روحی آنها برای تلاشهای بیوقفه میشود.
پنج نوع از سندرم ایمپاستر یا خودویرانگر
این بیماری نیز همانند دیگر بیماریها دارای انواع مختلفی است؛ به طوری که افراد مبتلا به این سندروم ممکن است در یکی از طبقات پنجگانه که در زیر آمده است، جای گیرند. در واقع دکتر والری یانگ، محقق برجسته سندروم ایمپاستر، پنج نوع اصلی را در نسخه سال 2011 کتابش با عنوان «افکار مخفی زنان موفق: چرا افراد توانمند از سندروم ایمپاستر رنج میبرند و چگونه میتوان با وجود آن پیشرفت کرد» توضیح میدهد. به اعتقاد او، این انواع شایستگی، منعکس کننده باورهای درونی شما در مورد معنای شایستگی برای خودتان هستند. در اینجا نگاهی دقیق تر به هر نوع و نحوه تجلی آنها انداخته شده است.
کمال گرا (perfectionist):
در وهله اول بر نحوه انجام دادن کارها متمرکز میشوید و در اکثر مواقع تا جایی پیش میروید که از خودتان در هر جنبهای از زندگی، کمال طلب میکنید. با این حال، از آنجایی که رسیدن به کمال همیشه یک هدف واقع بینانه نیست، ولی نمیتوانید این استانداردها را برآورده کنید. به جای اعتراف به کار سختی که پس از انجام یک کار انجام دادهاید، ممکن است از خودتان به خاطر اشتباهات کوچک انتقاد کنید و از «شکست» خودتان احساس شرمندگی کنید. اگر فکر کنید که نمیتوانید چیزهای جدید را در اولین بار به طور کامل انجام دهید، شاید از انجامشان اجتناب کنید.
نابغه ذاتی (natural genius):
با اندکی تلاش و پشتکار، همه عمر و زندگیتان را صرف بدست آوردن مهارتهای جدید کردهاید و اعتقاد دارید که باید فوراً مطالب و فرآیندهای جدید را بشناسید. اعتقاد شما به این که افراد شایسته میتوانند هر کاری را با کمی سختی انجام دهند، باعث شده تا در زمان سختی حس شیادی پیدا کنید. اگر راحت به چیزی نمیرسید، یا در اولین تلاش موفق نمیشوید، شاید احساس شرمندگی و خجالت پیدا کنید. افراد با نبوغ طبیعی معمولاً میتوانند مهارتهای جدید را به سرعت و به آسانی تسلط یابند و اغلب احساس شرم و ضعف میکنند، اگر موضوع برعکس پیش رود؛ افرادی که در این گروه قرار میگیرند، نمیتوانند درک کنند که انسانها به مرور زمان توانایی و مهارتهای جدید یاد میگیرند.
فردگرای خشن یا تک رو (The rugged individualist or soloist):
این دسته نیز معتقدند که باید بتوانند همه چیز را به تنهایی مدیریت کنند بنابراین اغلب ترجیح میدهند کارهای خود را به تنهایی انجام دهند و اعتقاد دارند کمک گرفتن از دیگران در انجام وظایف نشانه ضعف آنهاست و معمولاً به این دلیل که بتوانند خود را اثبات کنند، از قبول کمک امتناع میکنند. اگر نتوانند به طور مستقل به موفقیت برسند، خودشان را بیلیاقت میدانند؛ در صورتی که درخواست کمک از کسی یا پذیرفتن حمایت پیشنهادی دیگران به معنای عدم پایبندی به استانداردهای بالای فرد نیست همان گونه که به معنای پذیرش نارساییهای خود و شکست خورده بودن هم نمیباشد.
متخصص (expert):
پیش از اینکه کار خودتان را موفقیت آمیز بدانید، سعی میکنید تا همه چیزهای لازم در اتباط با آن موضوع را یاد بگیرید. ممکن است زمان زیادی را صرف جستجوی اطلاعات بیشتر کنید و در نهایت هم مجبور شوید تا زمان بیشتری را به کار اصلی خودتان اختصاص دهید. از آنجایی که فکر میکنید باید همه پاسخها را بدانید، شاید در زمانی که نتوانید به سؤالی پاسخ دهید یا با دانشی که قبلاً از دست دادهاید مواجه شوید، خودتان را یک کلاهبردار یا شکستخورده بدانید. در واقع چنین افرادی هرگز به رضایت شغلی نخواهند رسید.
ابرقهرمان (superhero):
شما شایستگی خودتان را به توانایی موفقیت در هر نقشی که دارید مرتبط میدانید. به عنوان مثال نقش دانش آموزی، دوستی، کارمندی یا والدینی دارید. از نظر شما، ناتوانی در انجام موفقیت آمیز خواستههای این نقشها به سادگی نشان دهنده عدم کفایت شماست. پس برای رسیدن به موفقیت، خود را تحت فشار قرار میدهید و تا حد امکان برای هر نقشی انرژی صرف میکنید. با این حال، شاید این تلاش حداکثری هم احساس فریبکاری شما را برطرف نکند. ممکن است فکر کنید «باید بتوانم کارهای بیشتری انجام دهم یا «این کار باید راحت تر انجام شود.»
بیشتر بخوانید: معرفی 16 خوراکی مفید برای درمان فشار خون بالا
عوامل تشدید کننده سندروم خود ویرانگری
با این که امکان دارد هر کسی به این سندروم مبتلا شود به خصوص افرادی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند، اما عواملی وجود دارد که برای این اشخاص زنگ خطر محسوب شده و باعث تشدید این سندروم میباشد. این عوامل عبارتند از:
1- حمل کردن برچسب باهوش:
گاهی استفاده از بعضی کلمات که فرد را از نظر یک ویژگی مطرح میکند، بار مسئولیت اضافی روی دوش او میگذارد و باعث میشود، شخص نگران باشد نکند لیاقت این برچسب را نداشته باشد و یا نتواند در خور چیزی که نامیده میشود، رفتار کند. بنابراین تلاشهای او بیشتر و رضایت او کمتر میشود. درواقع سطح انتظارات فرد را بالا میبرد، در حدی که به خودآزاری وی ختم میشود.
2- موقعیتهای چالشی:
امکان دارد اگر یک سبک زندگی عادی را طی کنید، به سختی متوجه موضوع سندروم در شخصیت خود باشید، تا این که به واسطه یک ارتقای شغلی یا قرار گرفتن در یک وضعیت چالشی با شخصیت خود و آن بخش از وجودتان که از این موقعیتها فرار میکند روبرو شوید. موفقیت جدید در زندگی میتواند ترسهای شما را آشکار کند. یا باعث شود شما فکر کنید استحقاق این وضعیت جدید را ندارید. معمولاً این سندروم در وجود شخصی با اعتماد به نفس پایین که ترس از شکست دارد، وجود دارد. فقط ممکن است شرایط باعث بروز آن شود.
3- همراهی با افراد با استعداد:
یکی دیگر از عوامل تشدید کننده زندگی کردن یا انجام فعالیت در کنار شخصی است که از استعداد خوبی برخوردار میباشد و در انجام کارها رشد میکند، چرا که این موضوع میتواند نقاط ضعف شخص خودویرانگر را به رخ او بکشد و شخص احساس ضعف بیشتری بکند. البته که بیشتر این احساس بی کفایتی به نقص شخصیتی خود فرد برمیگردد و در مراحل بعدی احساس رضایت از زندگی را کاهش میدهد. زیرا ممکن است فرد با توجه به پیشرفتهایش در جایگاه خوبی باشد اما از آن جا که با خود احساس رضایت و کفایت نمیکند، رشد و استعداد دیگری میتواند برای او آزار دهنده باشد.
درمان سندروم خودویرانگری در رابطه
در عین حال که ممکن است این سندروم زیانهای زیادی برای فرد مبتلا داشته باشد و به نظر میرسد کنترل آن سخت باشد اما راههایی وجود دارد که ممکن است به درمان سندروم ایمپاستر کمک کند. نوشتن احساسات در یک دفتر و فکر کردن به این که چرا چنین حسی را تجربه میکنید و چه چیزی باعث میشود تا شما در این چالههای احساسی گیر بیفتید، قدردانی و تشکر از خود برای بزرگداشت کارهایی که میکنید، خودداری از قضاوت حرفها و رفتار دیگران، حرف زدن با دیگران درباره احساسی که تجربه میکنید و همچنین تبدیل نقاط ضعف به قوت با کسب مهارتهای لازم و آزمون و خطا از جمله راهکارهایی است که جهت درمان سندروم خودویرانگری توصیه و استفاده میشود.
نصیحت پایانی
به عنوان کلام آخر باید یادآور شد که با اینکه برای درمان این بیماری یک فرمول واحد و یکسانی وجود ندارد اما نکات ذکر شده در این مقاله شروع درمان هستند. به هر حال، موفقیت شما در درمان این سندروم به توانایی جنگیدن شما با اثرات منفی آن بستگی دارد. برای مثال، اگر فکری برای احساس بیلیاقتی نکنید به مرور زمان به اضطراب و افسردگی فلجکننده منجر میشود. اگر نکات پیشنهادی این مطلب را قبلاً امتحان کردهاید و همچنان نتوانستهاید این سندروم را ساکت کنید حتماً با یک نفر دربارهی چیزی که تجربه میکنید صحبت کنید؛ مربی، گروه همتا یا متخصص دارای مجوز.