اگر انسان خیری هستید و می خواهید فلسفه ذات نیک درونتان را بشناسید و بدانید که کدام خیریه ها برای خیررسانی مناسب تر هستند؛ بهتر است این کتاب را از دست ندهید! این کتاب پیشنهاد ما به تمامی نیکوکاران دنیاست. فارغ از اینکه کجای دنیا زندگی می کنید و در چه فعالیت های نیکوکارانه ای شرکت می کنید؛ می توانید از این کتاب استفاده کنید.
در این کتاب نویسنده به معرفی درست دیگر دوستی موثر و مفهوم آن، خیررسانی موثر و بررسی تفکرات کسانی که این عقیده را دنبال می کنند می پردازد. ما در اینجا به صورت خیلی خلاصه اشاراتی به این کتاب می کنیم اما مسلما خواندن این کتاب و کسب اطلاعات از زبان خود نویسنده خالی از لطف نیست.
دیگر دوستی موثر به چه معناست؟
دیگر دوستی موثر هم یک ایده است و هم یک سبک زندگی که در حال رایج شدن در سراسر دنیاست. گاهی اوقات فکر می کنیم که هیچ قدرتی نداریم اما این طور نیست. حقیقتا می توانیم دنیا را تغییر دهیم؛ گرچه دنیا دفعتا در حد مطلوب ما تغییر نخواهد کرد. بر خیری که شخصا می توانید برسانید تمرکز کنید و به فکر مسائلی که باقی می ماند و یا حلشان دست شما نیست؛ تمرکز نکنید.
کاهش دادن رنج چه در انسان و چه در حیوانات، مطلوب است. این جنبش که به نام دیگر دوستی موثر شناخته می شود؛ می توان گفت با آغاز ربع چهارم قرن بیستم و عمدتا بر پایه تفکرات و فعالیت های پیتر سینگر، فیلسوف و انسان دوست استرالیایی تبار پدیدار شد.
چند اصل مهم در دیگر دوستی موثر:
دیگر دوستی موثر بر شانزده اصل مهم استوار است که ما در این مطلب چند اصل انگشت شمار را به صورت خلاصه ذکر می کنیم؛ برای اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب دیگر دوستی موثر نوشته پیتر سینگر مراجعه کنید.
- برای اخلاقی زیستن و اخلاقی رفتار کردن کافی نیست که حقوق دیگران را پاس بداریم و به آنان ظلم و جفا نکنیم و حتی کافی نیست که بخشی از حقوق خود را به آنان ببخشیم بلکه باید بیشترین شفقت و رایگان بخشی ممکن را نسبت به آنان داشته باشیم؛ یعنی بیشترین خیر ممکن را به آنان برسانیم.
- برای اینکه بتوانیم بیشترین کار نیک را انجام دهیم؛ چاره ای نیست جز اینکه اخلاقمان عقلانی باشد و بر اساس عاطفه و هیجانات تصمیم نگیریم. باید همیشه و در همه حال و هر جا، جانب عقل را بگیریم و آن را بر احساسات و عواطف غلبه و تسلط ببخشیم.
- بهبود وضع انسان ها و حیوانات و گیاهان تنها کاری است که ارزش غایی یا مطلوبیت ذاتی دارد. سایر اموری که ارزشمند تلقی می شوند مانند حقیقت، زیبایی، آزادی، برابری و .... فقط ارزش آلی یا مطلوبیت غیری دارند یعنی ارزشمندی آن ها فقط بدین جهت است که آلت و ابزار گریزناپذیر برای حصول غایتی به نام بهبود وضع موجودات اند.
- کاستن از درد و رنج هدفی است که برای نیل به آن از هیچ کاری نباید روی گردان باشیم جز یک کار: غیر اخلاقی عمل کردن. برای کاستن از درد و رنج موجودات فقط یک کار نمی توان کرد: دست یازیدن به عمل غیر اخلاقی. غیر از عمل غیر اخلاقی، هر کار دیگری را برای کاستن از درد و رنج، نه فقط حق و اختیار اخلاقی ماست بلکه وظیفه و مسئولیت ماست و برای ادای این وظیفه و رفع این مسئولیت هیچ چیز نباید مانع ما شود جز خود اخلاق.
- خیر هر انسانی به اندازه خیر خودتان و سایر انسان ها مهم است و در نتیجه کاستن از درد و رنج هر انسانی به اندازه کاستن از درد و رنج خودتان و هر کس دیگری اهمیت دارد. باید سعی کنیم هر کسی را به اندازه خودمان دوست بداریم و بنابراین هیچکس مهم تر از دیگری نیست.
- فعالیت هایی که برای کاستن از درد و رنج دیگران می توان کرد تنوعی گسترده دارند و این که هر شخص چه نوع فعالت دیگر دوستانه و خیر خواهانه ای را برگزیند باید تابع ویژگی های شخصیتی و منش او باشد.
یک مثال از دیگر دوستی موثر
تصور کنید که در حال قدم زدن در پارک هستید و ناگهان می بینید که کودکی در حال غرق شدن در دریاچه کم عمق پارک است. اگر زود تصمیم بگیرید؛ می توانید بپرید در آب و به راحتی آن کودک را نجات بدهید. بدون اینکه هیچ خطری برای خودتان داشته باشد. تنها دغدغه تان این است که اگر در آب بپرید، کفش گران قیمتتان خراب می شود. آیا همچنان وظیفه دارید آن کودک را نجات دهید؟ پاسخ پیتر سینگر، فیلسوف اخلاق نامدار معاصر، به این آزمایش ذهنی قدرتمند که در سال 2009 در کتاب زندگی ای که می توانی نجات دهی طرح کرده، مثبت است. اگر پاسخ شما هم مثبت است، سینگر از شما می پرسد:
چه تفاوت ماهوی ای وجود دارد میان این وظیفه اخلاقی با وظیفه ما برای نجات جان کودکانی که در جلوی چشممان نیستند، ولی با کم کردن هزینه هایمان و بخشش پول به خیریه های برگزیده می توانیم نجات شان دهیم؟ ما امروز می دانیم که به وسیله تعدادی از خیریه های معتبر که پول ما را، به شکلی بهینه و موثر، صرف نجات جان کودکان در کشور های فقیر آفریقایی می کنند با مبلغی بسیار کمتر از آن کفش لوکس می توانیم جان چند کودک را نجات دهیم.
طبق استدلال سینگر، تکلیفی اخلاقی داریم که چنین کنیم. سینگر می پذیرد که این دو مورد با یکدیگر تفاوت هایی دارند و ما به نحو طبیعی به کودکی که پیش چشممان در حال غرق شدن است سوگیری عاطفی داریم اما ارزش قائل نبودن برای جان کودک آفریقایی که می توانیم با هزینه کمتر از همان کفش نجاتش دهیم و بی تفاوتی نسبت به او بی تفاوتی و غیراخلاقی می داند.
دوری جغرافیایی نباید در داوری و وظیفه اخلاقی ما تفاوتی ایجاد کند. همان طور که اگر فرزند دوستمان در سفر به آفریقا بیمار می شد و برای هزینه درمانش درخواست پول می کرد در کمک و نجات جانش درنگ نمی کردیم. در نجات جان کودکان آفریقایی هم نباید درنگ کنیم. سینگر در یک آزمایش ذهنی دیگر می گوید که تصور کنید که شاهد قطاری هستید که به سرعت در حال حرکت است و شما می بینید که اگر به مسیرش ادامه دهد به چند کودکی که بر روی ریل در حال بازی اند خواهد زد و خواهد کشت.
شما کنار سوزن ریل قطارید و می توانید سوزن ریل را حرکت دهید و قطار را به ریل کناری منحرف کنید تا آن کودکان کشته نشوند اما ماشین گران قیمتتان روی آن ریل کناری است و اگر سوزن را حرکت دهید، قطار به جای آن کودکان به ماشین گران قیمت شما می زند و آن را له می کند. آیا در این صورت همچنان وظیفه دارید که برای نجات جان آن کودکان سوزن را حرکت دهید؟
درآمدزایی با هدف بخشش
گرچه حقیقتا با درآمدی متوسط هم می توان به اندازه کافی کمک کرد تا خیر بسیار رساند. این حقیقت همچنان پابرجاست که با درآمد بیشتر کمک بیشتری می توان کرد. آن اندیشه و دغدغه ای که سبب شد مت ویج حرفه اکنونش را برگزیند باید به ذهن بسیاری رسیده باشد، حتی قبل از اینکه جنبش دیگر دوستی موثر متولد شود. جان وزلی، موسس متدیسم در قرن هجدهم به اطرافیانش توصیه کرد:
تا جایی که می توانید درآمدزایی کنید و تا جایی که می توانید کمک کنید و تا جایی که می توانید پس انداز کنید.
فرد دیگری که درگیر جنبش شد جیم گری بام بود. جیم ابتدا سخنرانی را که در سال 2013 در تد کرده بودم را دید. اینجا بود که جیم متوجه شد برای سبک نیکی رسانی ای که برای بیشتر طول عمرش در پیش گرفته بود نامی وجود داشت! دیگر دوستان موثر بسیاری را میشناسم اما جیم این نوع زیستن را طولانی تر از هر انسان دیگری که شخصا می شناسم در پیش گرفته است.
زندگی او نشان می دهد چطور می توان این کار را در چند دهه با موفقیت و کامیابی انجام داد. جیم در سال 1958، به دنیا آمد و در خانواده ای یهویی در ایالت لوییزیانا، که قلب نوار انجیلی یا کمربند کتاب مقدس است؛ بزرگ شد. از خاطرات بچگی اش به یاد می آورد: وقتی چیزی مستدل، منطقی یا منصفانه به نظر نمی آمد علیه آن میجنگیدم. جیم آثار اردوگاه های کار اجباری آلمان نازی را دید و صدای رهبران یهودی را شنید که میگفتند : باشد که هیچ وقت دوباره تکرار نشود!
آن ها متحدین را برای انفعالشان در قبال هولوکاست سرزنش می کردند، در حالی که روزنامه ها از جنایاتی که در اقصا نقاط عالم اتفاق میافتند گزارش میدادند. مشاهده این تزویر و دورویی به تدریج برایش غیر قابل تحمل شد. آثار این تجربه در وبسایت موسسه ای که جین تاسیس کرده مشهود است: ناظر بودن در برابر رنج دیگران جزو گزینه های ما نیست.
روانشناسی درآمد زایی با هدف بخشش
در سال 2013 مقاله ای درباره جیسون تریگ در واشنگتن پست منتشر شد. تریگ فارغ التحصیل دانشگاه ام.ای.تی. و کارش امور مالی است. او نیمی از درآمدش را به بنیاد مبارزه با مالاریا می بخشد. آن را اینطور توصیف کرده اند: جزو جوانان متخصصی که در امریکا و بریتانیا تعدادشان رو به افزایش است و نزدشان به دست آوردن پول زیاد مطمئن ترین راه برای نجات دنیاست.
بروکس هشدار میدهد و میگوید که باید توجه داشت که فعالیت های روزمره مارا تغییر میدهند و با کار کردن برای صندوق های پوششی آرمان های فرد تغییر میکنند و سبب میشود اون تعهد کمتری به بخشش احساس کند. ثانیا بروکس میگوید: برگزیدن حرفه ای صرفا برای بخشیدن به دیگران و نه انتخابی از سر علاقه ممکن است سبب شود ما علاقه ای کلی به بشر نشان دهیم ولی منجر شود به این که انسان های اطرافمان را نتوانیم دوست بداریم.
آیا فقط به عشق نیازمندیم؟
دیگر دوستان به قدری دغدغه رفاه دیگران را دارند که میپذیرند در زندگی خودشان تغییراتی معنا دار بدهند.دیگر دوستان موثر به خیریه هایی یاری میرسانند که به جای منغلب کردن هیجانات نیکو کاران، توانایی این را دارند که نشان دهند از کمک ها برای نجات جان آدم ها و تقلیل رنج با موثر ترین و کم هزینه ترین روش ها بهره میجویند. برای آنکه بتوان نیکی بیشتری انجام داد دیگران دوستان موثر یا بر هزینه هایشان سقف میزنند یا مسیر شغلی جدیدی برمیگزینند تا ثروت بیشتری داشته باشند یا تاثیر مثبت تری بگذارند.
همچنین ممکن است خون، سلول های بنیادی، مغز استخوان یا کلیه شان را به آنهایی که اتفاقا نمیشناسند اهدا کنند. چه چیزی به این انسان ها انگیزه میبخشد؟ بدیهی است که پاسخ، انطباق با هنجار های اجتماعی نیست. انسان هایی که در این کتاب نام برده شده اند از این جهت متمایز اند که اتفاقا از هنجار های اجتماعی فاصله زیادی میگیرند. شاید اولین پاسخی که به ذهن میرسد این باشد که دیگر دوستان موثر انگیزه شان را از محبت و عشقی که این روز ها حرفش همه جا هست میگیرند.
مردم مدام میگویند: عشق کافی است یا انسان های دیگر خواهران و برادران ما هستند. آیا محبت و عشق جهان شمول انگیزه مطلوبی برای دیگر دوستی موثر است؟ شاهد زیرک وضع بشر در قرن هجدهم، دیوید هیوم، نوشت: عاطفه ای به عنوان عشق به بشریت، صرفا عشق به بشریت، مستقل از خصوصیات شخصی یا بهره جویی از خدمات یا نسبت افراد با خود، وجود ندارد.
بیش از یک قرن بعد درک داروین از فرگشت انسانی پشتوانه علمی برای مشاهده هیوم ارائه کرد. اکنون می دانیم که ما محصول فرآیندی طولانی از گزینش ژنتیکی هستیم که سبب حذف آنهایی شد که نتوانستند جان سالم به در ببرند، تولید مثل کنند و زاده شان را زنده نگه دارند. عشق از جنس محاسبه نسبت افراد با خود، یعنی همان نسبت ما با قوم و خویش مان، به راحتی توسط فرگشت توضیح داده می شود؛ چرا که مربوط به دوام و ادامه ژن هایی مثل ژن خودمان است. محبت نسبت به آن هایی که رابطه اداری یا به زبان هیوم رابطه ای خدماتی با ما دارند، توسط نفعی که طرفین می برند توضیح پذیر می شوند. با این حال، احتمالا فرآیند تکامل، انسان هایی را که همان قدر به دیگران عشق می ورزند و یاریشان می کنند که به خویشاندان خود و آن ها که رابطه ای دو سویه و همراه با منفعت با آن ها دارند حذف می کند.